صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: خادم المهدی (عج)

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 92
بازدید کل : 56689
تعداد مطالب : 133
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content









.

پرده خوش امد گویی GET COD

.


☼ ساخت کد صوتی ادعیه برای وبلاگ ☼

جوان ناب

Online User








پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


جوان در کلام امام صادق

جوان در کلام امام صادق(علیه السلام(

 

 

 

Bottom of Form


در مکتب مترقى اهل بیت توجه ویژه‏اى به جوانان و نوجوانان شده است و هر کدام از امامان معصوم(ع) به نوعى به این گروه اجتماعى پرداخته‏اند.
آنچه پیش رو دارید، نگاهى گذرا به جوانان از دیدگاه
حضرت صادق(ع) است.
هدایت جوانها
بعد از اینکه پدر محمد بن عبداللّه بن حسن در دوران عباسیان به شهادت رسید و او دست به قیام زد و مردم را به سوى حق دعوت نمود، حضرت امام صادق(ع) به عنوان راهنمایى به او فرمود: «یا ابن اخى علیک بالشّباب ودع عنک الشّیوخ؛(
۱) اى فرزند برادرم! جوانان را دریاب و پیران را رها کن!»
امام صادق(ع) در روایات دیگر نیز این مسئله را بیان نموده‏اند که جوانها زودتر حرف حق را مى‏پذیرند و به سوى خیر و نیکى مى‏شتابند و آمادگى بیشترى دارند. از جمله، از اسماعیل بن عبدالخالق چنین نقل شده است که من شنیدم حضرت صادق(ع) از ابوجعفر اَحوَل مى‏پرسید: به بصره رفتى؟ گفت: بلى، فرمود: «اقبال مردم را به امامت و ورود آنان را به این مرام چگونه یافتى؟ گفت: به خدا سوگند که شیعیان اندک‏اند و تلاشهایى کرده‏اند، امّا آن هم اندک است.
آن‏گاه (امام صادق(ع) به او) فرمود: «علیک بالاحداث فانّهم اسرع الى کلّ خیرٍ؛(
۲) بر تو باد به جوانان(و به دنبال آنها رفتن) که آنان در (پذیرش) هر نیکى و خیرى با شتاب ترند.»
تجربه پیروزى انقلاب اسلامى و حضور جوانان در صحنه‏هاى مختلف، و جذب شدن آنان به اسلام و انقلاب و روحانیت و رهبرى انقلاب، و همین طور حضور تمام عیار جوانان در صحنه‏هاى مختلف جنگ تحمیلى، دوران سازندگى و پیشرفتهاى علمى، مهر تأییدى است بر مضامین احادیثى که مطرح گشت.
جوان و کسب دانش
فراگیرى دانش در جوانى همچون نقشى است بر سنگ که تا پایان عمر، انسان را همراهى مى‏کند، از اینرو هر کس هرچه دارد، از جوانى دارد، به همین سبب است که پیشوایان دینى سخت بر این مسئله سفارش کرده‏اند که در جوانى دنبال علم و دانش باشید.
در کلام الهى نیز دوره جوانى، دوره منحصر به فردى است. آنجا که در
قرآن کریم مى‏فرماید: «و لمّا بلغ أشدّه و استوى آتیناه حکماً و علماً؛(۳) چون به حدّ رشد و کمال خویش رسید، به او علم و حکمت عطا کردیم.»
امام صادق(ع) در تفسیر آن فرموده‏اند: «اشدّه ثمانى عشره سنهٌ و استوى التحى؛(
۴) اشدّ یعنى هجده سالگى و استوى یعنى ریش درآورد.»
امام صادق(ع) مى‏فرمایند: «لست احبّ ان ارى الشّابّ منکم الّا غادیاً فى حالین امّا عالماً او متعلّماً فان لم یفعل فرّط و ان فرّط ضیّع فان ضیّع اثم و ان اثم سکن النّار والّذى بعث محمّداً بالحقِّ؛(
۵) دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا دانشجو. اگر (جوانى) چنین نکند، کوتاهى کرده و اگر کوتاهى کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آنکه محمد(ص) را به حق برانگیخت، دوزخ جایگاه او خواهد شد.»
به همین سبب است که جوانان باید از عمر خویش استفاده کافى ببرند تا بعداً پشیمان نگردند.
جوان و عبادت
بهترین دوران براى رشد معنوى و بالندگى روح انسان، دوران جوانى است. انبیاى بزرگوار که لیاقت دریافت وحى و افتخار رسیدن به نبوت را پیدا کردند، بر اثر عبادتهاى دوران جوانیشان بود.پیامبر اکرم(ص) فرموده‏اند: «خداوند بزرگ به جوان عبادت پیشه، نزد فرشتگان افتخار مى‏کند، در حالى که مى‏فرماید: بنده‏ام را بنگرید! براى من خواسته‏هاى نفس خود را کنار نهاده است.»(
۶)
حضرت صادق(ع) نیز بر این امر تأکید نموده است، آنجا که فرمود: «انّ أحبّ الخلائق الى اللّه تعالى شابٌّ حدث السّنّ فى صورهٍ حسنهٍ جعل شبابه و ماله فى طاعه اللّه تعالى ذاک الّذى یباهى اللّه تعالى به ملائکته فیقول عبدى حقّاً؛(
۷) به راستى که دوست داشتنى‏ترین مردم نزد خداوند، جوان کم سال و خوش سیمایى است که جوانى و زیبایى‏اش را در راه فرمانبرى از خداوند بزرگ قرار داده است. آنکه خداوند بزرگ به وى نزد فرشتگان افتخار مى‏کند و مى‏فرماید این بنده حقیقى من است.»
امام صادق(ع) که بیش از دیگران به سخنان خویش عمل مى‏کرد، در جوانى اهل بیش‏ترین عبادت بود. ایشان مى‏فرمایند: «اجتهدت فى العباده و انا شابٌّ فقال لى أبى یا بنىّ دون ما أراک تصنع فانّ اللّه عزّ وجلّ اذا أحبّ عبداً رضى عنه بالیسیر؛(
۸) در جوانى بسیار در عبادت مى‏کوشیدم. پدرم به من فرمود: فرزندم! از آنچه انجام مى‏دهى، کم کن، زیرا خداوند عزیز و جلیل اگر بنده‏اى را دوست بدارد، با عبادت کم هم از او خشنود مى‏گردد.»
آثار عبادت در جوانى
عبادت در هر سنّ و سالى، آثار گرانسنگى دارد، امّا در جوانى آثار و برکات ویژه‏اى به همراه خواهد داشت.
از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: پیامبر خدا، نماز صبح را با مردم خواند. سپس جوانى را در مسجد دید که از شدّت بى‏خوابى سر مى‏جنباند. رنگش زرد بود، جسمش لاغر و چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود. پیامبر(ص) به وى فرمود: جوان! چگونه صبح کردى؟
گفت: اى پیامبر! با یقین صبح کردم.پیامبر(ص) از سخنش شگفت زده شد و فرمود: هر یقینى حقیقتى دارد. حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: اى پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین ساخته و شبها بیدار نگاهم داشته و روزها (با روزه‏دارى) تشنه‏ام کرده است. خود را از دنیا و آنچه در آن است، رها ساختم. گویا بر عرش پروردگارم مى‏نگرم که براى رستاخیز برپا شده، و مردم براى حسابرسى از قبرها سر برآورده‏اند و من در میان آنانم.
پیامبر خدا به یارانش فرمود: او بنده‏اى است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن ساخته است. سپس فرمود: آنچه دارى نگهدار!
جوان گفت: اى رسول خدا!برایم دعا کن که همراه تو به شهادت نایل آیم!
پیامبر(ص) برایش دعا کرد. چیزى نگذشت که در یکى از جنگهاى پیامبر شرکت جست و پس از به شهادت رسیدن نه نفر، به شهادت رسید و او دهمین نفر بود.»(
۹)
همراهى با پدر
از امورى که حضرت صادق(ع) در مورد جوانان سفارش نموده‏اند، این است که آنها نباید همراهى پدر را رها کنند. خصوصاً در این دوران که دوستان ناباب و دزدان فکر و ایمان فراوان‏اند که بر ضرورت این کار مى‏افزاید، چرا که پدر دلسوز همیشه مواظب است که خطر انحراف جوانش را تهدید نکند.
حضرت صادق(ع) فرموده‏اند: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدّب سبع سنین و الزمه نفسک سبع سنین؛(
۱۰) بگذار فرزندت هفت سال بازى کند (و آزاد باشد) و هفت سال تربیت شود و هفت سال او را با خود همراه بدار.»
جوان و خوش اخلاقى
اخلاق نیک براى همه لازم، مفید و مثمر ثمر است، چنان که امام صادق(ع) مى‏فرمایند: «حسن الخلق من الدّین و هو یزید فى الرّزق؛(
۱۱) خوش خلقى بخشى از دین است و روزى را افزون مى‏کند.»
اما این امر براى جوان زیباتر، مفیدتر و لازم‏تر است. ایشان در جاى دیگرى چنین مى‏فرمایند که هرگاه ورقه بن نوفل بر خدیجه دختر خویلد وارد مى‏شد، به وى چنین سفارش مى‏کرد: «اعلمى أنّ الشّاب الحسن الخلق مفتاحٌ للخیر مفلاقٌ للشّر؛(
۱۲) بدان که جوان خوش اخلاق، کلید خوبیها و قفل بدیها است...».
جوان و ازدواج
از مهم‏ترین دغدغه‏هاى دوران جوانى، مسئله ازدواج است. هر جامعه که امر ازدواج جوانها را به خوبى و سادگى حل نموده، کم‏تر دچار انحرافات است. و هر جامعه‏اى که نسبت به این امر بى‏تفاوت بوده، ضربه‏هاى سختى از ناحیه انحرافات جنسى جوانان خورده است، به همین سبب، پیامبراکرم(ص) و امام معصوم(ع) طرحها و راهکارهاى مفیدى براى این مسئله اندیشیده‏اند.
پیامبراکرم(ص) فرموده‏اند: «هر جوانى که در سنّ کم ازدواج کند، شیطان فریاد بر مى‏آورد که «واى بر من! واى بر من! دو سوّم دینش را از دستبرد من مصون نگه داشت.» پس بنده در یک سوّم باقى مانده، تقواى الهى پیشه سازد.»(
۱۳)
حضرت صادق(ع) نیز بر این امر به عنوان یک راهکار مهم تأکید دارند، آنجا که مى‏فرمایند: «جوانى از انصار به نزد پیامبر(ص) آمد و از نیازمندى‏اش نزد ایشان شکوه کرد. پیامبر(ص) به وى فرمود:«ازدواج کن!»
جوان گفت: خجالت مى‏کشم بار دیگر نزد پیامبر(ص) باز گردم (و بگویم که با دست خالى چگونه ازدواج کنم؟!) آن گاه مردى از انصار به وى رسید و گفت: دخترى زیبا دارم. پس آن را به ازدواج آن جوان درآورد. از آن به بعد، خداوند در زندگى او گشایشى ایجاد کرد. جوان نزد پیامبر آمد و داستان را باز گفت. آنگاه پیامبر خدا(ص) فرمود: اى جوانان! بر شما باد به ازدواج.»(
۱۴)
این دسته از احادیث، این حقیقت را ثابت مى‏کند که در ازدواج، داشتن تمکّن مالى شرط نیست، بلکه حتى ممکن است ازدواج سبب تمکّن مالى نیز شود.
زمینه‏گاه در جوانى
راز اینکه امامان ما این همه بر امر ازدواج تأکید داشته‏اند، این است که با توجه به اینکه شهوت جنسى در دوران جونى در اوج خود قرار دارد، زمینه گناهان ناشى از آن بیشتر است و با عدم ازدواج، احتمال آلودگى به گناهان بیشتر است.
امام صادق(ع) فرموده‏اند: «وقتى یوسف با همسر سابق عزیز(مصر) ازدواج کرد، او را باکره یافت. به وى گفت: چه چیزى تو را بر آن کار (زشت که قبلاً نسبت به من کردى) واداشت؟
گفت: سه خصلت: جوانى، ثروت و اینکه همسر نداشتم.(یعنى پادشاه ناتوانى جنسى داشت)(
۱۵) این حدیث نشان مى‏دهد که یکى از عوامل انحرافات جنسى، عدم ارضاء صحیح میل جنسى در دوران جوانى است.
حضرت صادق(ع) در جاى دیگر فرموده‏اند: «روز قیامت، زنى زیبا آورده مى‏شود که به خاطر زیبایى‏اش فریب خورده است. زن مى‏گوید: خدایا! مرا زیبا آفریدى و گرفتار شدم. مریم آورده مى‏شود و گفته مى‏شود تو زیباترى یا این؟او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد. و نیز مرد(جوان و) زیبایى آورده شود که به خاطر زیبایى‏اش (در دوران جوانى) فریفته شده است و مى‏گوید:پروردگارا! مرا زیبا آفریدى و چنین گرفتار زنان شدم. در این هنگام یوسف(ع) آورده مى‏شود و به وى گفته مى‏شود: تو زیباترى یا این؟ او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد.»
سفارش به جوانان
حضرت صادق(ع) براى اصلاح جوانان توصیه‏هاى مهم و کارسازى دارند که به نمونه هایى اشاره مى‏شود:
الف. ایشان در حدیثى مى‏فرمایند:«یا معشر الاحداث اتّقوا اللّه و لاتأتوا الرّؤساء دعوهم حتّى یصیروا أذناباً لاتتّخذوا و الرّجال و لائج من دون اللّه انا و اللّه خیرٌ لکم منهم ثمّ ضرب بیده الى صدره؛(
۱۶) اى گروه جوانان! تقوا پیشه کنید و نزد رئیسان نروید. رهایشان کنید تا زمانى که از ریاست بیفتند. مردان (شخصیّتهاى برجسته) را به جاى خداوند دوست همراز مگیرید. به خدا سوگند! من برایتان بهتر از آنان هستم. آن گاه با دست بر سینه‏اش زد(یعنى به جاى ما به دنبال رهبران ستمکار نروید).»
در این حدیث گرانسنگ حضرت به چند نکته اشاره نموده‏اند:
۱ـ تقوا و پاکى را پیشه سازید.
۲ـ به دنبال رؤسا و مقام داران نباشید.
۳ـ شخصیت زده نشوید.
۴ـ ما را در زندگى رها نکنید که از هر نظر مصالح شما را تأمین مى‏کنیم.
ب. آن حضرت در جاى دیگر، سخنان لقمان به فرزند جوانش را به عنوان سفارش به جوانان نقل نموده است. آنجا که مى‏فرماید: «یا بنىّ ایّاک و الضّجر و سوء الخلق و قلّه الصّبر فلایستقیم على هذه الخصال صاحب و الزم نفسک التّؤده فى امورک و صبّر على مؤونات الاخوان نفسک و حسّن مع جمیع النّاس خلقک؛(
۱۷) فرزندم! بپرهیز از گرفتگى و بد خُلقى و ناشکیبایى، چرا که با این خصلتها، دوستى استوار نمى‏ماند. آرامش و وقار را در کارهایت حفظ کن و خود را بر هزینه کردن براى برادران وادار و با تمام مردم اخلاقت را نیکو ساز.»
_____________________________
۱. کافى، محمد بن یعقوب کلینى، بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ ق، ج ۱، ص ۳۶۲، ح ۱۷.
۲. همان، ج ۸، ص ۹۳، ح ۶۶.
۳. سوره یوسف، آیه ۲۲.
۴. معانى الاخبار، ابن بابویه قمى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، ۱۳۶۱ ش، چاپ اوّل، ص ۲۲۶.
۵. امالى، طوسى، قم، دارالثقافه للنشر،۱۴۱۴ ق، ص ۳۰۳، ح ۶۰۴.
۶. ر.ک: کنزالعمّال، متقى هندى، بیروت، مؤسسه الرساله، ج ۱۵، ص ۷۷۶، ح ۴۳۰۵۷.
۷. اعلام الدین، حسن دیلمى، قم مؤسسه آل البیت، ص ۱۲۰.
۸. اصول کافى، ج ۲، ص ۸۷، ح ۵.
۹. ر.ک: کافى، ج ۲، ص ۵۳؛ ترجمه این حکمت نامه جوان، ص



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 7 اسفند 1393


امام جواد (ع)الگوی دانشمندان جوان

امام جواد(عليه‌السلام)؛ الگوي دانشمندان جوان

   



امام جواد عليه السلام در سال 203 قمري و در سن هفت سالگي بعد از شهادت پدر بزرگوارش اين مسؤوليت را پذيرفته و عملاً به هدايت و ارشاد مردم پرداخت.

در آن هنگام برخي اين سؤال را مطرح مي کردند که آيا مي توان رهبري جامعه را به يک کودک هفت ساله سپرد؟ آيا يک کودک هفت ساله مديريت، دورانديشي و درايت يک مرد کامل را دارد؟

از منظر باور شيعه که موضوع امامت را يک موهبت الهي مي داند، پاسخ اين پرسش روشن است، چرا که از اين ديدگاه خداوند متعال هر کسي را که شايسته اين مقام بداند، به منصب پيشوايي امت بر مي گزيند؛ حتي اگر در سنين کودکي باشد. مقياس سن بالا، گرچه در ميان مردم مقياسي براي رسيدن به کمال محسوب مي شود، اما در بينش وحياني قرآن ممکن است يک فرد در سن کودکي فضائل و کمالات و شرائط رهبري جامعه را دارا باشد و امتيازات ويژه اي را که لازمه رهبري و امامت و نبوت است در او موجود باشد و خداوند متعال موهبت رسالت و امامت را به او عنايت کند و اطاعت از وي را بر مردم واجب و لازم گرداند.

البته خداوند متعال از اين طريق مي خواهد به مردم بفهماند که مقام نبوت و امامت، که تداوم راه نبوت است، همانند منصب هاي معمولي نيست که با زمينه ها و شرايط عادي انجام پذيرد، بلکه مقام معنوي نبوت و امامت مافوق اين مناصب بوده و زمينه ها و شرايط ويژه اي مي طلبد. در عصري که زمينه امامت پيشواي نهم جوادالائمه عليه السلام فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکي اين منصب آسماني را عهده دار گرديد، از اين نوع سؤالات زياد مطرح مي شد و پاسخ هاي مناسب نيز ارائه مي گرديد. به همين دليل چون اين مسئله تقريباً در زمان امام جواد(عليه السلام) حل شده، تلقي شده بود، ديگر در مورد امام هادي(عليه السلام) که در سن 8 سالگي و امام زمان (عليه السلام) که در 5 سالگي به امامت رسيدند، اين پرسش ها تکرار نگرديد.
در عصري که زمينه امامت پيشواي نهم جوادالائمه عليه السلام فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکي اين منصب آسماني را عهده دار گرديد، از اين نوع سؤالات زياد مطرح مي شد و پاسخ هاي مناسب نيز ارائه مي گرديد. به همين دليل چون اين مسئله تقريباً در زمان امام جواد(عليه السلام) حل شده، تلقي شده بود، ديگر در مورد امام هادي(عليه السلام) که در سن 8 سالگي و امام زمان (عليه السلام) که در 5 سالگي به امامت رسيدند، اين پرسش ها تکرار نگرديد.

نقل يکي از رواياتي که در اين زمينه وارد شده است، در اينجا مناسب مي نمايد:

روزي يکي از شيعيان در محضر امام رضا(عليه السلام) پرسيد: مولاي من! اگر خداي ناکرده براي وجود مقدس شما حادثه اي پيش آيد، به چه کسي رجوع کنيم؟ امام رضا(عليه السلام) با کمال صراحت فرمودند: به پسرم ابوجعفر (امام جواد عليه السلام). آن مرد از شنيدن اين سخن تعجب کرد، چرا که امام نهم (عليه السلام) کودکي بيش نبود و آن مرد وي را کم سن و سال ديد. امام رضا(عليه السلام) از سيماي متعجب و نگاه هاي ترديدآميز او، انديشه ناباورانه اش را دريافت و به او فرمود: اي مرد! خداي سبحان عيسي بن مريم (عليه السلام) را به عنوان پيامبر و فرستاده خود برگزيد و او را صاحب شريعت معرفي کرد، در حالي که خيلي کوچکتر از فرزندم ابوجعفر بود.(1)

امام رضا(عليه السلام) براي اثبات امامت حضرت جواد(عليه السلام) و پاسخ به شبهات طرح شده، گاه از آيات قرآن و دلايل تاريخي بهره مي گرفت و گاهي نيز از تفضلات الهي و تأييدات غيبي استفاده مي کرد.

در اين رابطه حسن بن جهم مي گويد: در حضور امام هشتم(عليه السلام) نشسته بودم که فرزند خردسالش را صدا کرد. آن سلاله پاک نبوي نيز در پاسخ به نداي پدر به جمع ما پيوست. امام رضا(عليه السلام) لباس آن کودک را کنار زده و به من فرمود: ميان دو شانه اش را بنگر! چون به ميان دو کتف او نگاه کردم، چشمم به يکي از شانه هايش به مُهر امامت افتاد که در ميان گوشت بدن قرار داشت. فرمود: آيا اين مُهر امامت را مي بيني؟ شبيه همين در روي شانه پدرم نيز وجود داشت.

(2)
نوجواني در قلّه رفيع دانش

امام جواد(عليه السلام) در مقام رهبري امت اسلام، به عنوان الگوي دانشمندان جوان چنان در عرصه علم و دانش درخشيد که دوست و دشمن را به تعجب و شگفتي واداشت. گفتگوها، مناظرات، پاسخ به شبهات عصر، گفتارهاي حکيمانه و خطابه هاي آن گرامي، گواه روشني بر اين مدعاست.

علي بن ابراهيم از پدرش نقل کرده است که: بعد از شهادت امام رضا(عليه السلام) ما به زيارت خانه خدا مشرف شديم و آنگاه به محضر امام جواد (عليه السلام) رفتيم. بسياري از شيعيان نيز در آنجا گرد آمده بودند تا امام جواد(عليه السلام) را زيارت کنند. عبدالله بن موسي عموي حضرت جواد(عليه السلام) که پيرمرد بزرگواري بود و در پيشاني اش آثار عبادت ديده مي شد، به آنجا آمد و به امام جواد(عليه السلام) احترام فراواني کرده و وسط پيشاني حضرت را بوسيد.
امام جواد(عليه السلام) در سنين نوجواني عالم ترين و آگاه ترين دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزديک به حضورش شتافته و پاسخ مشکلات علمي خود را از ايشان دريافت مي کردند.

امام نهم بر جايگاه خويش قرار گرفت. همه مردم به علت خردسال بودن حضرت با تعجب به همديگر نگاه مي کردند که آيا اين نوجوان مي تواند از عهده مشکلات ديني و اجتماعي مردم در جايگاه رهبري و امامت آنان برآيد؟! مردي از ميان جمع بلند شده از عبدالله بن موسي، عموي امام جواد(عليه السلام) پرسيد: حکم مردي که با چهارپايي آميزش نموده است چيست؟ و او پاسخ داد: بعد از قطع دست راست اش به او حد مي زنند.

امام جواد(عليه السلام) با شنيدن اين پاسخ ناراحت شد و به عبدالله بن موسي فرمود: عمو جان از خدا بترس! از خدا بترس! خيلي کار سخت و بزرگي است که در روز قيامت در برابر خداوند متعال قرار بگيري و پروردگار متعال بفرمايد: چرا بدون اطلاع و آگاهي به مردم فتوا دادي؟ عمويش گفت: سرورم! آيا پدرت ـ که درود خدا بر او باد ـ اين گونه پاسخ نداده است؟!

امام جواد(عليه السلام) فرمود: از پدرم پرسيدند: مردي قبر زني را نبش کرده و با او درآميخته است، حکم اين مرد فاجر چيست؟ و پدرم در پاسخ فرمود: به خاطر نبش قبر، دست راست او را قطع مي کنند و حد زنا بر او جاري مي گردد، چرا که حرمت مرده مسلمان همانند زنده اوست.

عبدالله بن موسي گفت: راست گفتي سرورم! من استغفار مي کنم.

مردم حاضر، از اين گفت و شنود علمي شگفت زده شدند و گفتند: اي آقاي ما! آيا اجازه مي فرمايي مسائل و مشکلات خودمان را از محضرتان بپرسيم؟

امام جواد (ع) فرمود: بلي. آنان سي هزار مسئله پرسيدند و امام جواد(عليه السلام) بدون درنگ و اطمينان کامل همه را پاسخ گفت. اين گفتگوي علمي در نه سالگي حضرت رخ داد.(3)

امام جواد(عليه السلام) در سنين نوجواني عالم ترين و آگاه ترين دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزديک به حضورش شتافته و پاسخ مشکلات علمي خود را از ايشان دريافت مي کردند.

اينک نظر برخي از دانشمندان مخالف و موافق را در اين زمينه با هم مي خوانيم:

ابن حجر هيثمي در کتاب الصوائق المحرقه مي گويد: مأمون او را به دامادي انتخاب کرد، زيرا با وجود کمي سن، از نظر علم و آگاهي و حلم بر همه دانشمندان برتري داشت.

شبلنجي در نورالابصار آورده است: مأمون پيوسته شيفته او بود، زيرا با وجود سن اندک، فضل و علم و کمال خود را نشان داده و برهان عظمت خود را آشکار ساخت.

جاحظ معتزلي که از مخالفان خاندان علي(عليه السلام) بود، به اين حقيقت اعتراف کرده است که: امام جواد(عليه السلام) در شمار ده تن از «طالبيان» است که هر يک از آنان عالم، زاهد، عبادت پيشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهادند و هيچ يک از خاندان هاي عرب داراي نسب شريفي همانند امامان شيعه نيست.(4)

فتال نيشابوري نيز مي گويد: مأمون شيفته او شد، چون مشاهده کرد که آن حضرت با سن کم خود، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلي، به چنان رتبه والايي رسيده که هيچ يک از بزرگان علمي آن روزگار بدان پايه نرسيده اند.(5)

امام محمد تقي(عليه السلام) خود نيز گاهي به علم و دانشي که خداوند ارزاني اش داشته بود، اشاره کرده و مي فرمود: «منم محمد فرزند رضا! منم جواد! منم دانا به نسب هاي مردم در صُلب ها، من داناترين کس هستم که رازهاي ظاهري و باطني شما را مي دانم و از آنچه که به سويش روانه هستيد آگاهم! اين علمي است که خداوند متعال قبل از آفرينش تمامي مخلوقات جهان به ما خانواده عنايت کرده است. اين دانش سرشار تا پايان جهان و بعد از فاني شدن آسمان ها و زمين نيز باقي خواهد ماند.

اگر غلبه اهل باطل و حکومت ناحق گمراهان و هجوم اهل شک و ترديد نبود، هر آينه سخني مي گفتم که همه اهل جهان از گذشتگان و آيند گان ناباورانه انگشت حيرت به دهان مي گرفتند.»

سپس دست مبارک خود را بر دهان گذاشته و فرمود: «يا محمّد اصمت کما صمت آباؤک من قبل؛ اي محمد خاموش باش! همچنان که پدرانت قبل از تو سکوت را برگزيده اند.»(6)

امام جواد عليه السلام در سن کودکي به امامت رسيد و دانش سرشار آن گرامي دوست و دشمن را به حيرت و شگفتي واداشت. بر جوانان مسلمان و مشتاق اهل بيت (عليهم السلام) شايسته است که از فرصت جواني بهره گرفته و در جستجوي دانش با تمام وجود تلاش کنند و رهنمودهاي آن امام عزيز در زمينه علم و دانش را چراغ راه خويش قرار دهند. در اينجا به برخي از رهنمودهاي آن حضرت در اين زمينه مي پردازيم:

از منظر امام جواد(عليه السلام) شايسته است که يک جوان مسلمان به علم و دانش روي آورد و آن را به عنوان مونس و يار مناسب براي خود برگزيند، دوستان خود را بر اساس بينش و دانش انتخاب کند و شخصيت اجتماعي خود را به وسيله دانش و علم مشخص سازد، براي مجالس و ديدار ديگران علم هديه برد و در تنهايي و غربت و سفر، علم و دانش را بهترين همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ريشه همه پيشرفت هاست.

جوانان در عرصه تفکر و کسب دانش

جوانان بر اساس طبيعتي که دارند، براي آشنايي با افکار و انديشه هاي متفاوت علاقه شديدي از خود نشان مي دهند. آنان دوست دارند انديشه هاي نو و متفاوت را بشناسند و از ميان آنها آنچه را که به نظر خود بهتر و کارآمدتر تشخيص مي دهند انتخاب کنند.

امام علي(عليه السلام) فرمودند: «انما قلب الحدث کالارض الخالية ما القي فيها من شي ءٍ قبلته(7)؛ دل نوجوان همانند زمين خالي(آماده و مستعد) است و هر انديشه اي که در آن القاء شود، مي پذيرد.»

بذر دانش يکي از مهم ترين سرمايه هايي است که مي توان در دل جوان کاشت و آن را بارور نمود. امام جواد(عليه السلام) در پيامي اهميت علم و دانش را اين گونه بيان مي کند: «عليکم بطلب العلم فانّ طلبه فريضةٌ و البحث عنه نافلةٌ و هو صلةٌ بين الاخوان و دليلٌ علي المروّة و تحفةٌ في المجالس و صاحبٌ في السّقر و انسٌ في الغربة(8)؛ بر شما باد کسب دانش! چرا که آن براي همه لازم است و سخن از علم و بررسي آن امري مطلوب(و دوست داشتني) است. برادران (ديني) را به هم پيوند مي دهد و نشانه (شخصيت والا و) جوانمردي، تحفه مناسبي براي مجالس، دوست و همراه در سفر و مونس غربت و تنهائي است.»

از منظر امام جواد(عليه السلام) شايسته است که يک جوان مسلمان به علم و دانش روي آورد و آن را به عنوان مونس و يار مناسب براي خود برگزيند، دوستان خود را بر اساس بينش و دانش انتخاب کند و شخصيت اجتماعي خود را به وسيله دانش و علم مشخص سازد، براي مجالس و ديدار ديگران علم هديه برد و در تنهايي و غربت و سفر، علم و دانش را بهترين همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ريشه همه پيشرفت هاست.

حضرت جوادالائمه عليه السلام، علم را دو قسمت کرده و مي فرمود: علم و دانش دو نوع است: علمي که در وجود خود انسان ريشه دارد و علمي که از ديگران مي شنود و ياد مي گيرد. اگر علم اکتسابي با علم فطري هماهنگ نباشد، سودي نخواهد داشت. هر کس لذت حکمت را بشناسد و طعم شيرين آن را بچشد، از پيگيري آن آرام نخواهد نشست. زيبايي واقعي در زبان (و گفتار نيک) است و کمال راستين در داشتن عقل.»(9)

امام محمد تقي(عليه السلام) علم و دانش را يکي از مهمترين عوامل پيروزي و رسيدن به کمالات معرفي مي کرد و به انسان هاي کمال خواه و حقيقت طلب توصيه مي نمود که در راه رسيدن به آرزوهاي مشروع و موقعيت هاي عالي دنيوي و اخروي از اين نيروي کارآمد بهره لازم را بگيرند. آن گرامي مي فرمود: «أربع خصالٍ تعين المرء علي العمل: الصّحة والغني و العلم و التّوفيقٌ(10)؛ چهار عامل موجب دستيابي انسان به اعمال (صالح و نيک) است: سلامتي، توانگري، دانش و توفيق(خداوندي)&
raquo.

با توجه به سخنان آموزنده امام جواد(عليه السلام) در عرصه علم و دانش بر همگان و از جمله جوانان لازم است از فرصت جواني بهره گرفته و خود را به اين خصلت زيباي انساني بيارايند و کسب معرفت و علم را سرلوحه برنامه هاي زندگي خود قرار دهند.

 
گفتار انديشمندان

يک جوان شايسته و هدفمند بر اساس انديشه ها و عواطف خود ممکن است به سوي برخي صاحب نظران و انديشمندان، متمايل شود، به جلسات آنان برود، به سخنراني هايشان گوش فرا دهد و حرفهايشان را بشنود و بپذيرد.

اما در اين ميان پيروي از گفته هاي آنان، اگر بر اساس حق نباشد، ممکن است انسان را به سوي باطل و راه هاي انحرافي سوق دهد. بنابراين بر يک جوان مسلمان و متعهد، زيبنده است که تمايلات خود و گفته هاي ديگران را بر اساس انديشه هاي صحيح و عقلاني بسنجد و راه خود را با معيار حقيقت انتخاب کند. امام جواد(عليه السلام) در اين زمينه رهنمود راهگشايي براي همگان دارد. آن گرامي مي فرمايد:

«من اصغي الي ناطق فقد عبده فان کان النّاطق يؤدّي عن الله عزّ و جلّ فقد عبدالله و ان کان النّاطق يؤدّي عن الشّيطان فقد عبد الشيطان(11)؛ هر کس به گفتار گوينده اي گوش فرا دهد، او را پرستش کرده است، اگر ناطق از خداي مي گويد، شنونده خدا را عبادت کرده و اگر از شيطان بگويد، شنونده نيز به پرستش شيطان پرداخته است.»

در اينجا مناسب است که به حکايتي از يک جوان که در راه کسب علم و دانش تلاش نموده و خود را به مقامات عاليه کمال رسانده اشاره اي داشته باشيم. چنين حکاياتي اين پيام را به ما مي دهند که اگر جوانان درباره کسب علم و دانش تلاش کنند مي توانند سرآمد باشند و بر بزرگترها نيز پيشي گيرند.

اي خليفه! دو چيز زمامداران را مغرور مي کند: اول، حلم خداوند و دوم، مدح و چاپلوسي اشخاص از آنها. خيلي مواظب باش که از آنان نباشي، زيرا که اگر از آن عده شدي، لغزش پيدا مي کني و در زمره گروهي قرار مي گيري که خداوند متعال در حق آنان فرمود: «ولا تکونوا کالّذين قالوا سمعنا و هم لايسمعون؛ از آن افراد نباشيد که ادّعاي شنيدن مي کنند با اين که نمي شنوند.»
دانشمند نوجوان

هنگامي که عمربن عبدالعزيز به خلافت رسيد، مردم از اطراف و اکناف گروه گروه، براي عرض تبريک به مرکز خلافت آمده و به حضورش مي رسيدند. روزي جمعي از اهل حجاز به همين منظور بر او وارد شدند. خليفه بعد از ديدار ابتدايي متوجه شد که پسر بچه اي آماده است تا از ميان آن جمع سخن بگويد.

خطاب به او گفت: بچه! برو کنار تا يکي بزرگتر از تو صحبت کند پسر نوجوان فوراً گفت: اي خليفه! اگر بزرگسالي ميزان است، پس چرا شما بر مسند خلافت قرار گرفته ايد؟ با اين که بزرگتر از شما هم افرادي اينجا هستند؟!

عمر بن عبدالعزيز از تيزهوشي و حاضر جوابي او متعجب شده و گفت: راست مي گويي و حق با توست. اکنون حرف دلت را بزن! آن نوجوان هوشمند گفت: اي امير! از راه دور آمده ايم تا به شما تبريک بگوييم و منظورمان از اين عمل، شکر الهي است که مثل شما خليفه خوبي را به مردم عطا کرده است، وگرنه مجبور نبوديم به اين سفر بياييم، زيرا نه از تو مي ترسيم و نه طمعي داريم. اما اين که از تو نمي ترسيم براي اين است که تو اهل ظلم و ستم بر مردم نيستي و علت اين که طمع نداريم اين است که ما از هر جهت در رفاه و نعمت هستيم.

وقتي سخن آن نوجوان تمام شد، خليفه از او درخواست کرد که وي را موعظه کند.

او نيز گفت: اي خليفه! دو چيز زمامداران را مغرور مي کند: اول، حلم خداوند و دوم، مدح و چاپلوسي اشخاص از آنها. خيلي مواظب باش که از آنان نباشي، زيرا که اگر از آن عده شدي، لغزش پيدا مي کني و در زمره گروهي قرار مي گيري که خداوند متعال در حق آنان فرمود: «ولا تکونوا کالّذين قالوا سمعنا و هم لايسمعون(12)؛ از آن افراد نباشيد که ادّعاي شنيدن مي کنند با اين که نمي شنوند.»

در پايان خليفه از سن و سال او پرسيد و معلوم شد که بيش از دوازده سال ندارد. آنگاه خليفه او را تحسين کرده و در مورد وي و عظمت علم و دانش او شعري خواند که:

تَعَلّم فَلَيسَ المَرءُ يولَدُ عالِماً                                       وَ لَيسَ أخو عِلمٍ کَمَن هُوَ جاهِلٌ

فَانَّ کَبيرَ القَومٍ لاعِلمَ عِندَه                                        صَغيرٌ اذا التَفَتَ عَلَيهِ المَحافِلُ

«دانش بياموز، که آدميزاد دانشمند به دنيا نمي آيد و هيچگاه دانا با نادان هم رتبه نيست. بزرگ قوم، هرگاه دانش نداشته باشد، در مجالس و محافل، کوچک و خوار ديده مي شود.»

 

پي نوشت ها:

1- کشف الغمه، علي بن عيسي اربلي، مکتبه بني هاشمي، تبريز، 1381، ج 2، ص 353.

2- ارشاد شيخ مفيد، چاپ کنگره، قم، 1413 ق، ص 618.

3- بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسي، مؤسسه الوفأ، بيروت، 1404 ق، ج 50، ص 85.

4- سيره پيشوايان، مهدي پيشوائي، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، قم، 1381 ش، ص 555.

5- روضة الواعظين، محمد فتال نيشابوري، نشر رضي، قم، ج 1، ص 237.

6- بحارالانوار، ج 50، ص 108.

7- وسائل الشيعه، محمد بن حسن حر عاملي، مؤسسه آل البيت(عليه السلام)، قم، 1409 قمري، ج 21، ص 478.

8- بحارالانوار، ج 7، ص 80.

9- کشف الغمه، ج 3، ص 193.

10- معدن الجواهر، ابوالفتح کراجکي، کتابخانه مرتضويه، تهران، 1394 ق، ص 41.

11- سوره انفال، آيه 21.

12- المستطرف، محمد بن احمد ابشيهي، ج 1، ص 107.



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 6 اسفند 1393


حضرت علي اکبر

حضرت علي اکبر (ع) الگويي جوان پسند

ما جوانان به دنبال الگويي هستيم که نخست هم‏سن و سالمان باشدو همانند ما در توفان جواني بوده و در نشيب و فراز حوادث حضورداشته باشد.دربحرانهاي اجتماعي سياسي و حتي اقتصادي درگير شده باشد تا به‏خوبي او راهمانند خود بدانيم و از شيوه زندگاني، روش برخورداو با ديگران، چگونگي سخن گفتن، شهامت،شجاعت، دليرمردي و بي‏باکي وي براي خود سرمشق بگيريم و او را نمونه‏اي تمام عياربراي‏امروز و فرداي زندگي خود بدانيم.

دفتر زندگاني چنين الگويي را، که برخي هجده ساله وپاره‏اي‏سالهايي بيشتر دانسته‏اند، مي‏گشاييم و با يکديگر به صحيفه صفات‏ و ارزشهاي چشمگير او مي‏نگريم. آرام آرام با او همراه شده وبيشتر از گذشته به ناگفته‏هاي گفتني‏اش که همگي برايمان مشعلي‏فروزان خواهد بود، دل مي‏سپاريم.

او يازدهم شعبان سال سي و سوم هجري (1) به دنياي پر غوغاي حيات‏پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و ديگر گوش وي را باترنم اقامه آشناساخت تا از آغاز با نغمه توحيد، نبوت، امامت وولايت آشنا شود و با چنين سروده اي يراه روشن رستگاري را از عمق‏جان بيابد. ديري نپاييد که در هفتمين روز تولد وي، بنابه سنت‏پسنديده ديني، سرش را تراشيدند و هم وزن موهاي زيبايش، به‏مستمندان چشم به راه نقره صدقه دادند.

هرگز عيب‏جويي نمي‏کرد و از مداحي نابجا و شنيدن چاپلوسي افراددوري مي‏کرد.تمامي انسانها را بندگان خدا مي‏دانست و از تحقيرآنان خودداري مي‏ورزيد. در طول عمر خويش به کسي دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگويي شيوه هميشه‏او بود. بخشنده بود و آنچه به دست مي‏آورد، به ديگران بويژه‏نيازمندان انفاق مي‏کرد. هرگاه کسي هديه‏اي به او تقديم مي‏کرد،با گشاده رويي مي‏پذيرفت. اگر فردي مهماني داشت و او را دعوت‏مي‏کرد، مي‏پذيرفت.

آشفتگي اوضاع سياسي و آتش افروزي حاکمان ستمگر آن عصر بدان‏حدبود که نام «علي‏» جرمي نابخشودني حساب مي‏شد و برزبان‏راندن اين واژه مقدس ممنوع بود. پدر وي، که به خوبي مي‏دانست‏نام ديباچه شخصيت و نشان دهنده شرافت، ادب وعظمت انسان است،نام کودک را «علي‏» نهاد تا بهترين برکات و زيباترين صفات‏بردرياي وجود فرزندش ريزان شود و بدسگالان سيه سرشت‏خود را باامواج پاک و زلال غيرت ديني وشخصيت مذهبي رو به رو ببينند. درپي آن، لقب «اکبر» نيز براي او انتخاب کرد تا «علي اکبر»که به عنوان پسر نخست‏خانواده است‏با ديگر فرزندان، که نام‏آنان نيز علي خواهد بود، تفاوت يابد. (2)

پدر علي که همانند پدرانش از تمامي اصول اساسي وشيوه‏هاي‏شيرين تربيتي آگاهي داشت، خود را با دنياي کودکي هماهنگ مي‏کردو رفتاريکه شايسته نوباوگي و کودکي فرزند بود، انجام مي‏داد تاهمانند جد عزيز خود عملکرده، لحظه‏اي از شرايط روحي رواني کودک‏دلبند خويش دور نماند.(3)

همراه با بزرگ شدن علي، پدر سخنان برتر، آداب والاتروشيوه‏هاي زندگي و احترام بيشتر به او مي‏آموخت تا خصيت‏خود راباز يابد و از ارزش وجود خود بيشتر آگاه شود.

بدين خاطر هنگام نام بردن از او، الفاظي تواءم بااحترام به‏کار مي‏برد تا از آغاز زندگي، احساس سرافرازي و شخصيت کند و درفرداي حيات خود،راست قامت و قوي دل از حقوق محرومان دفاع‏کرده، در برابر ستم ستمکاران بي تفاوت يامايوس نباشد.

به سوي مدرسه علي که هفت‏ساله شد، به تمرينهاي فکري وآموزش‏هاي ديني‏پرداخت و با مراقبت‏هاي صحيح سنجيده پدر، بنيان‏هاي اعتقادي دررواناو و شيوه‏هاي رفتاري در اعمال او رشدي بيشتر يافت. (4)

روزي پدر، عبدالرحمان را به آموختن سوره حمد به فرزندش‏گمارد.وقتي آموزش تمام شد و علي در حضور پدر سوره حمد راقرائت کرد، پدر، پول و هداياي فراوان به عبدالرحمان بخشيد ودهانش را پر از مرواريد ساخت. آنگاه به اطرافيان که از اين همه‏بذل و بخشش تعجب کرده بودند، فرمود:

«اين هدايا توان برابري عطاي معلم علي را ندارد که در برابرتعليم قرآن، همه هدايا ناچيز است.» (5)

دوران نوجواني علي به تدريج آغاز شد و هر روز بيشتر ازروزقبل، زمينه‏هاي رشد و شکوفايي معنوي و عقلاني در وجود وي فراهم‏مي‏گرديد.

علي در جواني با ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري خود نگاه انبوه‏جوانان را به سوي خود جلب مي‏کرد. آنچه در اين فراز از داستان‏او گفته مي‏شود،نکته‏هايي است که بي ترديد با مطالعه و رد شدن‏تاثيري بسزا نخواهد داشت، از اينرو، بايد از سرصبر و تامل‏بيشتر مطالعه و مرور کنيم و به خاطر بسپاريم.

علي صفات جد خود را مي‏دانست، از اين‏رو، هماره در آينه اخلاق ورفتار او نظر مي‏کرد و خود را بدان صفات مي‏آراست. به هنگام‏جواني در ميان جمع وبا دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود;

ولي در درتنهايي اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراواني به‏خلوت با خداي خود و پرداختن به راز و نياز و گفتگو باخالق هستي‏داشت. در زندگي آسان‏گير، ملايم و خوش‏خو بود، نگاهش کوتاه مي‏نمودو به روي کسي خيره نمي‏شد.بيشتر اوقات بر زمين چشم مي‏دوخت و بابينوايان و فقرا که از نظر ظاهري در جامعه ونگاه دنيا طلبان‏احترام چشمگيري نداشتند. نشست و برخاست مي‏کرد، با آنان همسفره‏مي‏شدو با دست‏خود دردهانشان غذا مي‏گذارد. اصالتهاي فکري واستواريهاي روحي، وي را چنانکرده بود که هيچگاه و از هيچ‏حاکمي هراس نداشت.

هرگز عيب‏جويي نمي‏کرد و از مداحي نابجا و شنيدن چاپلوسي افراددوري مي‏کرد. تمامي انسانها را بندگان خدا مي‏دانست و از تحقيرآنان خود داري مي‏ورزيد.در طول عمر خويش به کسي دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت وراستگويي شيوه هميشه‏او بود. بخشنده بود و آنچه به دست مي‏آورد، به ديگران بويژه‏نيازمندان انفاق مي‏کرد. هرگاه کسي هديه‏اي به او تقديم مي‏کرد،با گشاده رويي مي‏پذيرفت. اگر فردي مهماني داشت و او را دعوت‏مي‏کرد، مي‏پذيرفت. به عيادت بيماران مي‏رفت، هرچند خانه بيمار دردور افتاده‏ترين نقطه شهر باشد. در تشييع پيکرمردگان حاضر مي‏شدو هيچ يار از دست رفته‏اي را تنها نمي‏گذاشت.

براي همسالان برادري مهربان و براي کودکان پدري پرمحبت‏بودومسلمانان را مورد لطف و عطوفت‏خويش قرار مي‏داد. امور دنيوي واضطراب‏هاي مادي اورا متزلزل نمي‏ساخت.

زندگي علي ساده و بي پيرايه بود و در آن از تجمل، اسراف وتبذيراثري ديده نمي‏شد. آنان که اخلاقي نيکو و فضايلي شايسته‏داشتند، هميشه مورد تکريمو احترام وي بودند و خويشاوندان ازصله او بهره‏مند مي‏شدند. از صبري عظيم برخورداربود و از هيچ کس‏توقع و انتظاري نداشت.

در ميدان رزم سلحشوري شجاع، نيرومند و پرتوان بود وانبوه‏دشمن هرگز او را بيمناک نمي‏ساخت. در اجراي عدالت و دفاع از حق،قاطع واستوار بود. به ياري محرومان و مظلومان مي‏شتافت و دربرابر ظالمان مي‏ايستاد تا حقرا به صاحبش برنمي‏گردانيد، آرام‏نمي‏گرفت. به دانش اندوزي و فراگيري معارف اهميت زيادي مي‏داد وهمواره پيروان خود را از جهالت و بي‏خبري باز مي‏داشت.

به پاکيزگي و آراستگي علاقه‏اي وافر داشت و اين صفت ازدوران‏کودکي در او ديده مي‏شد. از اين رو هماره برتميزي لباس و بدن‏ اهتمام مي‏ورزيد.

بسيار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم راگردن فرازان و سرکشان مي‏دانست. نه تنها برانسانها بلکه برحيوانات نيز شفقت داشت و بامهرباني و ملايمت و انصاف با آنان‏رفتار مي‏کرد.

علي صفات جد خود را مي‏دانست، از اين‏رو، هماره در آينه اخلاقورفتار او نظر مي‏کرد و خود را بدان صفات مي‏آراست. به هنگام‏جواني در ميان جمع وبا دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود

آنان که قيافه ظاهري و سيماي به نور نشسته علي راديده‏اند،چهره وي را اين گونه ترسيم کرده‏اند:

قيافه‏اش بسيار با ابهت‏بود و چون ماه تابان مي‏درخشيد.به‏زيبايي و پاکيزگي آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و ازبلندکوتاهتر. رنگي روشن و به سرخي آميخته و چشماني سياه وگشاده با مژه‏هايي پرمو داشت، گونه‏هايش هموار وکم گوشت‏بود،مويش نه بس پيچيده و نه بسيار افتاده مي‏نمود.  اندامش متناسب و معتدل و سينه وشانه‏اش پهن بود.

سرشانه‏هايش از هم فاصله داشت. پشتي پهن داشت، جز ران وساق‏که زير مفصلهااست، استخوانهاي بند دستش کشيده و کفي گشاده وبخشنده داشت. دوپنجه دست و پايش قوي و درشت و انگشتها کشيده وبلند و دو کف پا از زمين برآمده بود.به سرعت راه مي‏رفت وهنگام راه رفتن چنان بود که گويي از زمين سراشيب فرود مي‏آيد ياازروي سنگي به نشيب مي‏رود. چون به طرف کسي بر مي‏گشت‏با تمام‏بدن بر مي‏گشت.ديده‏اش فروهشته و نگاهش به زمين بود تا به‏آسمان.

بيني‏اش قلمي کشيده و باريک و ميانش برآمدگي داشت و نوري ازآن مي‏تافت.

دهانش نه بسيار کوچک و نه بزرگ بود. دندانهاي زيبايش سفيد،براق و نازک بود.گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود،بوي مشک و عنبراز او بلند بود. (6)

پاره‏اي از مورخان اين ويژگيها را براي جد وي نگاشته‏اند;اما علي را در اين خصوصيات همانند دانسته‏اند.

... بااين ويژگيهاي روشني آفرين به خوبي مي‏توان او را شناخت،وي علي اکبر پور والاي امام حسين(ع)است. جواني زيبا که همانندجد خود رسول خدا(ص)در سيرت، سپيد و در صورت، آسماني مي‏نمود وهماره ياد ونام پيامبر(ص)از چگونگي سخن گفتن و يا راه رفتن وديگر برخوردهاي اجتماعي اخلاقي اومي‏تراويد. از اين رو، امام‏حسين(ع) او را شبيه‏ترين مردم حتي نسبت‏به خود در خلقت وآفرينش، اخلاق و صفات روحي، گفتار و آداب اجتماعي به رسول‏خدا(ص) معرفي مي‏کرد.(7)

آنان که با صورت دلرباي پيامبر(ص)و صداي پرچاذبه آن حضرت‏آشنابودند، آنگاه که علي از پشت ديوار زبان به سخن مي‏گشود،گويي صداي رسول اکرم(ص)رامي‏شنيدند.

گاهي که اباعبدالله(ع)براي صوت قرآن جد عزيزش دلتنگ مي‏شد،به‏علي مي‏فرمود: علي جان! برايم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره‏برم. (8)

کلام شيرين، بيان روان، ادب بسيار در برابر پدر و مادر،اطاعت‏بي چون و چرا از مقام ولايت و دلدادگي به حقيقت، برگي ديگر اززندگاني زرين علي اکبر بود. اين ويژگيها چون با فروتني اوهمراه مي‏شد، نگاه تحسين‏آميز همگان رابه دنبال داشت.

نوشته ي: احمد لقائي

پي‌نوشتها__________

1- علي الاکبر الامام الحسين(ع)، عليمحمد علي دخيل، ص 7.

2- معالي السبطين، ج 1، ص 206.

3- براي آشنايي بيشتر با چگونگي اينبرخوردها بنگريد: محجة البيضاء، ج 2، ص 233.

4- مسائل الخلاف، ج 1، ص 93.

5- لؤلؤ و مرجان، ص 44 و 45، رازخوشبختي، ص 189.



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 5 اسفند 1393


اهمیت ازدواج

اهمیت ازدواج

مراسم خواستگاری، یک تدبیر ظریفانه و عاقلانه برای حفظ حیثیت و احترام زن است. این موضوع در کشور ما بهخصوص از دیدگاه دختران جایگاه مهمی دارد. وقتی دختر میبیند عدهای برای او شخصیت قائل میشوند و از وی خواستگاری میكنند، احساس ارزشمندی میکند. چراکه جمعی از افراد محترم، تقاضایی مؤدبانه را مطرح كردهاند. این مراسم در کشور ما از قدمت و اهمیت زیادی برخوردار است و معمولاً خانوادة عروس برگزارنشدن این مراسم را دون شأن خود میدانند و غیر از این شیوه را نمیپذیرند.
برگزاری مراسم خواستگاری، اعلام این حقیقت است که دختر و پسر از چنان بالندگی و رشدی برخوردار شدهاند که میتوانند تشکیل خانواده دهند. حسن دیگر برگزاری مراسم خواستگاری این است که خانوادة طرفین از ابتدا در جریان امور قرار میگیرند و اعلام نظر میکنند. اگر خانوادهها با این ازدواج موافق باشند، دختر و پسر با پشتوانهای قوی سایر مراسم ازدواج را دنبال میکنند؛ اما اگر هر دو خانواده یا یکی از آنها با این ازدواج مخالف باشند، بهدلیل دلبستهنبودن عمیق دختر و پسر نسبت به یكدیگر، این واقعه بهراحتی فراموش میشود.
موارد فوق، متفاوت با حالتی است که دختر و پسر قبل از برگزاری مراسم خواستگاری مدت زیادی با یکدیگر دوست بودهاند. آنها پس از اینكه سالها در بیم و امید بهسر بردهاند و ملاقاتهای همراه با نگرانی و اضطراب داشتهاند، با هزاران امید مراسم خواستگاری ظاهری و بهصورت نیمبند برگزار میكنند كه در موارد قابل ملاحظهای نیز با راضینبودن خانوادهها با این ازدواج، روبهرو میشوند. درنتیجه، دختر و پسر با دلبستگیهای فراوان تا مدتها با یاد همدیگر زندگی میکنند و یا والدین را بهرغم میل باطنی وادار به پذیرش این ازدواج میكنند.
همانگونه که اشاره شد، مراسم خواستگاری از اهمیت ویژهای برخوردار است و اگرچه امری سنتی است، اما میتوان آن را سنتی پسندیده و سودمند دانست و باید صادقانه اذعان كرد تاکنون هیچیک از روشهای دیگر نتوانستهاند جایگزین خوبی برای آن باشند، بهویژه در فرهنگ ما که این امر مسبوق به سابقهای طولانی است.[1]
اگر مراسم خواستگاری انجام شود، علاوه بر اینکه سنتی پسندیده رعایت شده است به شناخت بهتری نیز از طرف مقابل دست مییابیم. باید گفت از دلایلی كه ازدواج جوانان را به ناپایداری میكشاند، انتخاب همسر بهصورت فردی است. اما هنگامی كه ازدواجها با حضور و موافقت خانوادهها صورت میگیرند، معمولاً از پایداری بیشتری برخوردار میشوند. از دیگر عوامل مؤثر در پایداری این ازدواجها، وجود امکان بیشتر برای شناخت است. آنچه که جوان را از بزرگسال متمایز میکند، میزان تجارب بیشتر فرد بزرگسال است وگرنه ساختارهای ذهنی در هر دو فرد مشابه است. پس ما وقتی بهتنهایی از کسی تقاضای ازدواج میکنیم، فرصت استفاده از تجارب ارزندة دیگران را از دست میدهیم و به شناختی محدود از فرد دل خوش میکنیم.

فواید شناخت در خواستگاری جمعی
 
در شناخت جمعی چون افراد زیادی در شناسایی نقش دارند، شناخت دقیقتر انجام میشود. در این نوع شناخت، فرد از جوانب گوناگون مورد سنجش قرار میگیرد و هرکس از زاویة خاصی به وی مینگرد. بنابراین، علاوه بر بررسی کلّیت وجود فرد، به جنبههای ویژة او نیز توجه میشود كه درنتیجه انتخاب بهتری صورت میگیرد؛ زیرا هدف همة حاضران شناخت طرف مقابل است.
در انتخاب جمعی، زمانی که افراد مجرب پس از ارزیابی خود فرد مقابل را تأیید میکنند، امید به استحکام زندگی زوجین بیشتر میشود تا هنگامی که فقط یک فرد به انتخاب فردی دیگر میپردازد.
شناخت جمعی، اطمینان خاصی را برای فرد به ارمغان میآورد. وقتی که چند نفر بر خوببودن فردی صحّه میگذارند، دختر یا پسر با اتکا به شناختی که از ناحیة دیگران بهدست میآورند، از آرامش روانی بیشتری برخوردار میشوند؛ بهاینترتیب هریك از آنها بههنگام گزینش همسر، قوت قلب بیشتری دارند. این در حالی است كه در انتخاب فردی، که توسط خود دختر یا پسر صورت میگیرد، مدام نگران هستند که مبادا طرف مقابل از شایستگیهای لازم برخوردار نباشد؛ زیرا در این صورت آنها خود را بهدلیل انتخاب نامناسب، مستحق سرزنش و شماتت میبینند و آرامش روانی خویش را از دست میدهند.
از دیگر فواید شناخت جمعی، کاهش تردید در انتخاب است. تجربه نشان میدهد هنگامی كه شخص بهتنهایی مبادرت به انتخاب همسر میکند، سخت دچار تردید در گزینش همسر میشود، زیرا نگران است که مبادا بهمیزان کافی از شناخت نرسیده باشد. اما وقتی که در کنار شناخت خود، شناخت دیگران را نیز ملاک قرار دهید از تردیدها کاسته و باعث میشود زودتر به انتخاب صحیح برسید. شناخت جمعی، مانع تأخیر بیمورد در ازدواج میشود و از درگیریهای شخص با خودش میکاهد و او را کمتر دچار کششهای درونی میکند.
مشورت با دیگران نیز موهبت دیگری است که دختر یا پسر جوان بههنگام همسرگزینی میتوانند از آن بهرهمند شوند. افلاطون میگوید: وقتی آدمی بر سر دوراهی قرار میگیرد، درصورتیکه همراهانی دارد باید با آنها مشورت کند و تا معلوم نشده است که هر راه به کجا میرسد، نباید گامی پیش بنهد. پس عقل که ابزار شناسایی است از طریق وقوف بر یافتههای دیگران به انتخابی بهتر دست مییابد؛ چراكه با مدد عقل دیگران، توانی مضاعف مییابد.
حسن دیگری که خواستگاری جمعی دارد این است که دختر احساس احترام بیشتری میکند و برداشت او این است که برای او احترام ویژهای قائل شدهاند؛ حال آنکه در انتخاب فردی دختر فاقد چنین احساسی خواهد بود.[2]

چرا خواستگاری پسر از دختر؟
 
در جامعة ما رسم بر این است که خانوادة پسر به خواستگاری دختر بروند. خواستگاری پسر از دختر، امری عرفی است که از فطرت مرد و زن نشئت میگیرد، زیرا مرد خواهان است و زن خوانده، مرد طالب است و زن مطلوب، فطرت مرد طلب و نیاز است و فطرت زن جلوه و ناز.
خواستگاری مرد بهدلیل بالابودن ارزش، حیثیت، لطافت، ظرافت و... زن است. گوهر را در موزه نگهداری میکنند و این خواستاران هستند كه برای دیدن آن موجود ارزشمند به سراغش میروند. بنابراین، کاملاً خلاف فطرت، احترام و شخصیت زن است که بهدنبال مرد برود. برای مرد قابل تحمل است که از خانمی خواستگاری کند و آن خانم بهانه بیاورد، ناز کند، شرط بگذارد و نهایتاً جواب منفی بدهد. اما برای زن قابل تحمل نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود؛ زیرا زن میخواهد الهة عشق، معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سردرآورد تا بر سراسر وجود او حکومت کند.
تجربهها نشان میدهد اکثر دخترانی که از پسران خواستگاری كردهاند، پس از ازدواج با نارضایتی، اختلاف با خانوادة همسر و شکست روبهرو شدهاند. مطالب ذکرشده، واقعیتهای اجتماع بشر است. به عقیدة ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس معروف آمریکایی، حیا و خودداری ظریفانة زن، غریزی نیست. بلکه دختران در طول تاریخ دریافتهاند که این مسئله اختصاص به جنس بشر ندارد. همواره این مأموریت به جنس نر داده شده است که خود را دلباخته و نیازمند به جنس مخالف نشان بدهد. شاید بتوان گفت خواستگاری از جنس ماده در میان انسانها نه غریزی است و نه آموختة تاریخ، بلکه امری فطری است. به این معنا که جذب و انجذاب میان آدمیان برخواسته از عواطف عالی انسانی است و نه صرفاً تمایلات جسمی و جنسی.
اما متأسفانه امروزه نهضت فمینیسم و متعصبان به جنس زن، به بهانة برابرسازی حقوق زن و مرد این موجود ظریف و رؤیایی را که بهشت میتواند زیر پای او باشد از عرش به فرش آورده و شخصیت انسانی و الهی او را لکهدار کرده است.[3]
آداب خواستگاری
زمان خواستگاری
قرار خواستگاری باید برای زمان مناسبی گذاشته شود تا افراد آرامش روانی داشته باشند. بنابراین، در شب که همه از کار روزانه فارغ شدهاند و یا در روز تعطیل و در هوایی مناسب، بهتر است.
امام باقرعلیهالسلام خواستگاری در هوای گرم را نهی فرمودهاند و امام علیعلیهالسلام نیز روز جمعه را پیشنهاد دادهاند زیرا هم روز مبارک و هم روز تعطیل است.
نکتة قابل توجه این است که در جلسة اول، نباید زمان خواستگاری طولانی شود. مثلاً خانوادهها باید بهگونهای برنامهریزی كنند تا زمان تعارفات و احوالپرسیها خلاصه شود و بقیة زمان را به صحبتهای دختر و پسر اختصاص دهند، خانوادهها هم میتوانند در این مدت، دربارة مسائل مورد علاقة خود گفتوگو کنند.[4]
در خواستگاری رسمی، اعضای اصلی خانواده (پدر، مادر، خواهر و برادر بزرگتر متأهل و خود شخص) حضور مییابند. در صورت نبود پدر، عمو یا دایی و در صورت نبود مادر، خواهر بزرگتر، مادربزرگ، خاله و یا عمه جای خالی آنان را پر میکنند؛ وگرنه حضور دیگر نزدیکان در جلسة خواستگاری ضرورتی ندارد و از آنان میتوان در جلسة بلهبرون ـ که جلسه نهایی است ـ دعوت کرد.
دلیل تأکید بر حضور اعضای اصلی خانواده در خواستگاری، پنهانماندن این مورد است كه در صورت منتفیشدن، مشکلی برای دو خانواده، بهویژه خانوادة دختر ایجاد نشود.
مکان خواستگاری
امروزه برخی از جوانان سعی میكنند بهدلایل مختلف، جلسات اولیة خواستگاری را بدون حضور والدین و بهتنهایی برگزار کنند. مثلاً برخی از دانشجویان عزیز ترجیح میدهند خواستگاری در محل دانشگاه انجام شود و علت آن را دردسر مسافرت خانوادهها مطرح میکنند. برخی دیگر از جوانان نیز علاقه دارند در دفاتر مشاوره جلسة خواستگاری را برگزار كنند تا از این طریق با مشکلات رفت وآمد به خانة طرفین روبهرو نشوند و برای موضوع استدلالهای گوناگونی دارند. بهعنوان مثال دختر یا خانوادة میگویند: اگر خواستگاری در منزل باشد و با موفقیت انجام نشود، بازتاب خوبی در محل ندارد و... و یا پسر میگوید پدر و مادر من خجالت میکشند به خانة دختر بیایند. گاه مشاهده میشود که برخی از خانوادهها این مراسم را در منزل دیگر اقوام مانند عمو، عمه و... برگزار میکنند با این استدلال كه خانهمان کوچک است و... که عنوان كردن این مسائل چندان هم مطلوب نیست، مگر اینکه دلیل خاصی از جمله تعمیر منزل و... وجود داشته باشد.
دلایل فوق، دلایل پسندیدهای برای حذف این سنت مبارک نیست. خواستگاری بهدلایل متعدد باید در محل زندگی فرد انجام شود. مثلاً محیط خانه، پسر و خانوادهاش را با فرهنگ، حالات و نظریات خانوادة دختر آشنا میکند. دکوراسیون، آراستگی، تزئینات و نیز تابلوهایی که در اتاق نصب است و همچنین کتابهایی که در کتابخانه وجود دارد، همگی معرف شخص مخاطب ماست. حتی گفتار کودکان که در حیاط منزل مشغول بازی هستند، ممكن است شناخت بهتری از همسر آیندة ما ارائه كند.
پس محیط خانه و رفتار خانواده شناخت خوبی را از وضعیت فرد در اختیار ما میگذارد. اگر دخترخانم اتاق اختصاصی در منزل دارد و صحبتها (در رابطة با ازدواج) در آن اتاق انجام میشود، عكسها و تابلوهایی که بر دیوار نصب شده و نیز کتابهایی كه در درون قفسه چیده شده است میتوانند بیانگر حالات روحی دختر باشند. بنابراین، با رعایت موارد مذكور، شناخت ما از طرف مقابل شناختی کاملتر و جامعتر میشود.
پس از گذشت چند جلسه از گفتوگوها، خانوادة دختر نیز میتوانند پیشنهاد دهند تا جلسات بعدی در منزل پسر (بهمنظور بازدید) انجام شود و از این طریق دختر نیز با دیدن فضای خانة پسر، بسیاری از اطلاعات را بهدست آورد. بارها دیده شده وقتی دخترخانم پس از عقد به منزل پسر رفته، شگفتزده شده است. زیرا محیط منزل آنها با آنچه تصور كرده، کاملاً متفاوت بوده است. باید این بازدید زودتر از انتخاب انجام شود.[5]

پوشش مناسب مراسم خواستگاری
 
پوشاك و لباس، در همان نگاه اول ناخواسته معرف شخصیت شما هستند. بنابراین، نباید این مسئلة مهم را نادیده بگیرید و بهسادگی از آن بگذرید. هر لباسی را كه برای روز خواستگاری انتخاب میكنید، گذشته از مدل و رنگ، باید برازندة سن و اندام شما باشد. در انتخاب رنگ لباس دقت کنید و قبل از خواستگاری، رنگهای مناسب را امتحان کنید؛ در این رابطه میتوانید از اعضای خانوادة خود نیز نظر بخواهید. یادتان باشد که نخستین دیدار همیشه تأثیرگذار است.
آقایان نیز باید در مورد پوشش خود دقت کنند. استفاده از لباسهای جلف (حتی اگر در زندگی اجتماعی خود چنین پوششی دارند) برای جلسة خواستگاری مناسب نیست. بهتر است در جلسة خواستگاری، لباس رسمیتر و البته ساده و راحت پوشیده شود و دربارة پوشش اجتماعی خود نیز در جلسة اول سخن بگوید.[6]
آرایش در خواستگاری
دختران در جلسة خواستگاری نسبت به آرایش ظاهر خود بسیار مقید هستند. این مطلب از این حیث که آراستگی فرد تأثیر بسزایی در طرف مقابل دارد، محترم است؛ اما اگر آرایش دختر در مراسم خواستگاری بهقصد پنهان کردن عیب خود باشد، به نوعی نشان از بیصداقتی دختر نسبت به پسر است و حتی گاه ممکن است این امر منجر به جدایی طرفین نیز بشود. علاوه بر این، در فقه شیعه بحثی به نام «تدلیس» وجود دارد که بهمعنای پنهانکردن عیب است و بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است. پس اگر فرد بهوسیلة آرایشکردن یکی از عیبهای هفتگانه (كه منجر به بطلان عقد میشوند) مثل پیسی را بپوشاند، عقد باطل میشود.
افزون بر این مسائل، آرایش باعث میشود که صورت فرد زینت داشته باشد و نگاهکردن به دست و صورت زنی که آرایش کرده است، جایز نیست. این موضوع برای مؤمنی که نمیخواهد مرتکب حرام شود، مانعی برای دیدن صورت دختر ایجاد میكند؛ درنتیجه شخص در شناخت و انتخاب آگاهانه دچار مشکل میشود. توصیه میشود در خواستگاری آرایش نکنید، تا خواستگار چهرة واقعی شما را ببیند و بتواند آگاهانه انتخاب كند. اما بعد از ازدواج با آرایشی که میکنید، میتوانید زیبایی بیشتر و درنتیجه جذابیت افزونتری برای فرد مقابل داشته باشید.[7]
گل و شیرینی خواستگاری
تهیة گل و شیرینی برای خواستگاری از نمادهای زیبا و به یادماندنی این مراسم و نمایانگر حسن سلیقه، مهر و محبت داماد و نیز توجه ویژة خانوادة داماد به عروس و خانوادهاش است. پس باید بیشتر به زیبایی آن اهمیت داد تا به قیمتش.
بعضی از افراد، برخی گلها و شیرینیهای خاص را نمیپسندند و یا برخی از گلها مناسب مراسم خواستگاری نیستند؛ مثلاً گلایل، داوودی و شببو برای مراسم سوگواری استفاده میشوند. شیرینیهای بزرگ نیز نشانة بیسلیقهگی طرف مقابل است. گاهی ممكن است رنگ گل، مفهوم خاصی را برای عدهایی داشته باشد؛ مثلاً رنگ زرد برای بعضی نشانة تنفر است و... بنابراین، در انتخاب این موارد، با توجه به آداب و رسوم و شرایط خانوادگی افراد، باید نهایت دقت و سلیقة خود و تجربة دیگران را (بهخصوص فروشنده) بهكار بگیرید.
ورود میهمانان و نحوة برخورد با آنها
زمانی که خانوادة خواستگار، زنگ منزل دختر را می‏زنند، باید مراقب رفتار و سخنان خود باشند؛ ممکن است از پنجره یا درببازکن تصویری تحت نظر باشند. در این هنگام خانوادة دختر درب را بهسرعت باز نکنند، زیرا این مسئله نشان عجله و اشتیاق آنها است و جالب نیست. البته زیاد هم آنان را پشت درب معطل نگذارند که نوعی بی‏احترامی بهشمار می‏رود. خانوادة دختر باید جلوی درب حاضر شده و میهمانان را راهنمایی کنند. در بسیاری از خانواده‏ها، دختر به استقبال خانوادة پسر نمی‏رود؛ اما بعضی هم استقبال دختر را از خانوادة پسر نشانة ادب محسوب میكنند.
پس از ورود میهمانان، خانوادة دختر آنها را به بالای مجلس هدایت میكنند و خود در پایین مجلس می‏نشینند. بهتر است پس از سکوتی که مجلس را فرا می‏گیرد، مادر دختر سکوت را بشکند و خوشامد بگوید.
بهتر است از خانوادة پسر ـ کسی که بیان شیواتری دارد ـ آغازکنندة سخن باشد؛ زیرا در این لحظه، همه به او توجه خواهند کرد. در جلسة خواستگاری و قبل از گفتوگوی دختر و پسر (که مهمترین موضوع مراسم است) بهتر است از مسائل روزمره مانند گرمی و سردی هوا، ترافیک، آلودگی و... صحبت شود. گفتوگو دربارة مسائل اعتقادی و سیاسی ممکن است فضا را بی‏دلیل متشنج کند؛ بنابراین، صحبت بر سر اینگونه مسائل را به خود دختر و پسر موکول کنید.
دختر و پسر هم باید کاملاً مواظب رفتار خود در جلسه باشند. احوالپرسی بسیار گرم و خودمانی، خلاف شأن آنهاست و احتمال دارد از این مسئله برداشت نادرستی شود.
در جلسة خواستگاری دختر و پسر باید رفتاری متعادل داشته باشند. هرگونه افراط و تفریط در رفتار، نادرست است. ترشرویی و سکوت و یا خندهرویی و حرّافی دختر زیاد جالب نیست. لبخندی موقرانه بر لب دختر، چیزی از ارزش او نمیکاهد. پسر هم باید رفتاری متین داشته باشد. شوخیهای نسنجیده نکند، زیرا ممکن است خانوادة دختر ناراحت شوند. درمجموع، مراقب رفتار، حرکات، سخنگفتن و... خود باشید. زیرا رعایتنكردن این موارد، از ارزشهای شما میکاهد.[8]
نحوة دریافت گل از پسر
دریافت دستهگل، متناسب با آداب و رسوم اقوام متفاوت در کشورمان متفاوت است. برخی از خانوادهها دستهگل تهیهشده را به دخترخانم و برخی به پدر یا مادر خانواده هدیه میدهند.
درصورتیکه دستهگل به دختر ارائه شود، وی باید پس از گرفتن آن، با لبخند و خوشرویی از پسر تشكر كند و بیدرنگ آن را در گلدان مناسب و در مكانی كه قابل دید باشد، مانند میز پذیرایی بگذارد. اگر هم خانوادة داماد سبد گل آورده بودند، آن را در جایی مناسب مثلاً در كنار جمع مدعوین بگذارند.
مادر عروس هم بهتر است پس از گرفتن شیرینی با رویی باز سپاسگزاری كند و شیرینی را در ظرفی زیبا و مناسب كه از پیش برای این كار در نظر گرفته شده است، قرار دهد.
پذیرایی در خواستگاری
یكی از اصول پذیرایی قدیمی و سنتی در مجلس خواستگاری، مراسم چایگرداندن است. در گذشته از طریق این رسم، دختر اجازه پیدا میكرد كه در جمع خانوادة داماد حضور یابد. حسن سلیقة دختر نیز از نحوة پذیراییكردن او با چای سنجیده میشد. امروزه، این سنت دگرگون شده است و در بسیاری از موارد به مفهوم اجازة ورود دختر به مجلس خواستگاری نیست، اما همچنان زیبایی خود را بهصورت یک سنت حفظ کرده است و گاه خاطرات شیرینی را برای زوج ها بههمراه دارد.
در اینگونه مراسم بهتر است پس از ورود خانوادة داماد و انجام احوالپرسیهای اولیه، سینی چای را خود عروسخانم بیاورد و به میهمانان تعارف كند. البته رعایت دقت و سلیقه و توجه به برخی از نکات ریز بسیار حائز اهمیت است.
1.
نکتة اول و بسیار مهم، ریختن چای در استکانهاست که باید بادقت و سلیقة كامل انجام شود. البته این موضوع برای دختر باسلیقه و هنرمند ایرانی کار سادهای است.
2.
افزودن بعضی مواد مطعر به چای (ماننده هلِ كوبیدهشده یا دارچین) صلاح نیست، زیرا برخی آن را نمیپسندند. اما میتوانید با اضافهكردن مقدار كمی وانیل در قندان، قندها را خوشبو و خوشطعم كنید.
3.
با قراردادن یك گلدان بلوری كوچك و یك شاخة گل كوتاه در سینی چای، میتوان منظرة بدیعی را خلق كرد.
4.
چای را باید بهترتیب سن تعارف كرد و معمولاً از مسنترین زن خانوادة داماد (مادر یا مادربزرگ) آغاز میشود.
5.
در تعارف چای به داماد، بیش از دیگران در برابر او درنگ كنید و باسرعت از مقابلش نگذرید. این کار شیرینترین لحظة خواستگاری محسوب میشود.
پس از صحبت دربارة مسائل اصلی، زمان آن میرسد که خود عروسخانم یا خانمی از خانوادة عروس ظرف شیرینی را به حضار تعارف



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 4 اسفند 1393


اهمیت ازدواج در اسلام

اهمیت ازدواج در اسلام

 

امروز می خواهم درباره ازدواج و راهکارهای انتخاب یک همسر خوب  بهتون بگم.ازدواج در جامعه امروزی ما برای هر دو قشر دختر و پسر تبدیل به یک دغدغه شده و لازم است که نسبت به این مسئله توجه زیادی داشته باشیم.  

ازدواج در اسلام به عنوان یک امر مقدس و یک عبادت کم نظیر و در برخی موارد به عنوان واجب شرعی به شمار امده است..در اسلام هیچ بنایی محبوبتر از ازدواج نیست.دو رکعت نماز شخص ازدواج کرده برتر از از هفتاد رکعت نماز انسان مجرد است.

شخصی به نام عکاف به محضر پیامبر آمد.حضرت از او پرسید: آیا ازدواج کرده ای؟وقتی وی به رغم اینکه از نظر توانایی مالی مشکلی نداشت،پاسخ منفی داد،پیامبر به او فرمود:ازدواج کن وگرنه از زمره گناهکاران به شمار می آیی.بالاتر آنکه ترک ازدواج ملازم برادری با شیطان دانسته شده است.روایت مشهوری از پیامبر آمده است که:(( ازدواج سنت من است هرکه از سنت من اعراض کند از من نیست)).در روایت آمده است جوانی که در آغاز جوانی اش ازدواج کند،شیطان را نسبت به دوسوم دینش ناامید کرده است.

پیامبر اکرم به جوانان فرموده اند:ای جوانان،هر کدام که می توانید،ازدواج کنید;زیرا ازدواج موجب غفت چشم و پاکدامنی می شود  و هرکس که امکان ازدواج ندارد،برای فرونشاندن آتش شهوت خود،روزه بگیرد.  

امام صادق (ع) فرموده اند:کسی که به سبب ترس از فقر ازدواج نکند،نسبت به خداوند بد گمان است. 

امام صادق(ع) فرموده اند شخصی نزد پیامبر اکرم آمد و از فقر و تنگدستی نالید.پیامبر به او فرمود:ازدواج کن.آن شخص ازدواج کرد و پس از مدتی وضع زندگی او رو به بهبودی نهاد. 

 

ارزش واسطه ازدواج شدن... 

یکی از وظایف اجتماعی مسلمانان این است که وسایل ازدواج جوانان را فراهم سازند و آنان را در این امر مهم یاری دهند. 

امیر مومنان (ع) می فرمایند: برترین واسطه گری ها واسطه گری در امر ازدواج است. 

امام صادق (ع) می فرماید:کسی که وسایل ازدواج را برای شخصی فراهم کند،در روز قیامت مورد توجه خاص خداوند قرار میگیرد. 

 

شرایط انتخاب همسر خوب...سه شرط هست که خیلی مهم هستند،این سه شرط عبارتند از:اصالت خانوادگی ، تقوا و دین داری و اخلاق نیک. 

 

اصالت خانوادگی... 

یکی از مهمترین شرایط همسر خوب اصالت خانوادگی است.جوانان باید بدانند دختران یا پسرانی که دارای خانواده اصیل نیستند  چندان قابل اعتماد نخواهند بود.اصالت خانوادگی به معنای پول دار بودن یا دارای پست و مقام بودن نیست.اصالت خانودگی یعنی متقی و پارسا بودن خانواده است;یعنی متدین بودن پدر و مادر. 

پیامبر اکرم(ص) به شدت از ازدواج با دختران زیبایی که شرافت خانوادگی ندارند بر حذر داشته و می فرماید:ای مردم،از گیاهان سبز و خرمی که در مزبله رشد کرده اند بپرهیزید!گفتند:ای رسول خدا،منظور از مزبله چیست؟در پاسخ فرمود:دختر زیبایی که در خانواده ای بد رشد کرده باشد. 

پس اصالت و شرافت خانوادگی هر دو طرف بسیار مهم است.  

تقوا و تدین... 

دختران و پسران جوان باید بدانند که کسی که نسبت به دستورات خدا بی اعتنا باشد در برابر همسرش هم بی اعتنا خواد بود و ارزشی برای او قائل نخواهد شد.کسی که حاضر نباشد شکر نعمت خدا را به جا بیاورد و نماز های روزانه را به جا نیاورد، چگونه می تواند قدردان زحمات و تلاش های همسرش باشد.پس باید در ازدواج هم دست کم به کمترین درجه تقوا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام جدی ورزد. 

قرآن می فرماید:بهترین و بزرگوارترین شما پارساترین شما است. 

امام صادق(ع) فرموده اند:اگر کسی به دلیل زیبایی یا ثروت با یک زن ازدواج کند،خداوند او را به همان ها واگذار می کند.اما اگر  معیار او در انتخاب همسرش ،دین باشد،خداوند زیبایی و ثروت را نیز به او عطا  می کند. 

مردی به محضر امام حسن(ع) آمد و عرض کرد دختری دارم که زمان ازدواجش فرارسیده است.او را به چه کسی بدهم؟امام حسن(ع) فرمود:کسی که تقوای الهی دارد. 

پیامبر اکرم(ص) فرموده اند:کسی که دختر خود را به ازدواج فاسق درآورد،رابطه نسبی خود را با او بریده است. 

 

اخلاق نیک... 

سومین شرط مهم همسر خوب،خوش اخلاق بودن است.همسر خوب کسی است آراسته به فضایل اخلاقی باشد.کسی در نامه ای از امام رضا (ع) پرسید:یکی از اقوام من به خواستگاری دخترم آمده است،اما قدری بد اخلاق است.امام رضا (ع) در پاسخ به او نوشت:اگر بد اخلاق است ، دختر خود را به او نده.

 

 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 2 اسفند 1393


چرا خواستگارى

چرا خواستگارى؟
مهرى زینهارى
شاید بپرسید که فلسفه خواستگارى چیست؟ چرا فامیل پسر یا خود او با هدیه اى ارزنده به خواستگارى دخترى مى روند و از او تقاضاى همسرى براى پسرشان مى کنند؟ و چرا دختر به خواستگارى پسر نرود؟
اینکه از قدیم, مردان به خواستگارى زنان مى رفته اند و از آنها تقاضاى همسرى مى کرده اند, نشانه حیثیت و احترام زن بوده است. از طرف دیگر با شناخت خصوصیات فطرى و غریزى زن و مرد درمى یابیم که در نظام خلقت, ((زن گرفتن)) معنا و مفهومى عمیق و عاطفى دارد, ولى ((مرد گرفتن)) با فطرت و غریزه زن مطابقتى ندارد, زیرا دست آفریدگار, مرد را مظهر طلب و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. خلقت, زن را گل و مرد را بلبل قرار داده است; غریزه مرد, نیاز و طلب است و غریزه زن ناز و دلبرى, و خلاف حیثیت و فطرت زن است که به دنبال مرد برود و خود را خواهان وصال او نشان دهد. براى مرد قابل تحمل است که از زنى خواستگارى و جواب رد بشنود اما براى زن که مى خواهد محبوب و مطلوب باشد و از قلب مرد سر درآورد, قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردى را به همسرى دعوت کند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگرى برود. از این رو دخترانى که به اصطلاح دلداده پسرى مى شوند و بعد از مدتى از او جواب رد مى شنوند, گرفتار ناراحتیهاى روحى و روانى شدیدترى نسبت به پسران مى شوند. رسم خواستگارى مرد از زن یک تدبیر ظریفانه و حساب شده اى است که از خصوصیتى که خداوند براى حفظ احترام و حیثیت زن, در وجود مرد قرار داده و او را نیازمند وصال زن آفریده, سرچشمه گرفته است.
با این بیان روشن مى شود که در نظام خلقت و غریزى انسان, آنچه اصل است ((زن گرفتن)) است نه ((مرد گرفتن)) (اگر چه موارد نادر و استثنایى هم وجود دارد.) این روش, برخلاف تصور عده اى که مى گویند: ((زن به صورت کالایى درمىآید که خریدارش مرد است)), با طبیعت زن و مرد سازگار بوده و موجب استحکام زندگى و استمرار آن مى شود; و همان ویژگیهاى زن, بوده که مرد را به طرف خود کشانده و او را مشتاق وصالش نموده است و ادامه این ویژگى, عامل بقا کیان خانواده و موجب مودت و دوستى هر دو مى شود.
چگونه خواستگارانى را انتخاب کنیم؟
براى خواستگارى به کجا برویم؟
همانطور که در شماره هاى پیشین آمد, ازدواج و تشکیل خانواده از سفارشات اسلام است و گفته شده که بنایى محکمتر از بناى خانواده ساخته نشده است. ابتداى این بنا, با خواستگارى آغاز مى شود و چگونگى این آغاز در سستى و یا تحکیم زندگى موثر مى باشد, و لذا از مسائلى است که باید مورد توجه هر دختر و پسرى قرار گیرد.
ملاکهاى گزینش همسر آنقدر دقیق و حساس است که بدون توجه و بکارگیرى آنها, زندگى زناشویى دچار مشکل خواهد شد. دختر و پسرى که با هم پیوند همسرى مى بندند مى خواهند هر یک مایه عزت و سربلندى دیگرى باشد; اسرارش را فاش نسازد; در سختیها و مشکلات یاریش کند; به هنگام ناراحتى و افسردگى آرامش سازد; احترامش کند و نیازهاى روحى, روانى او را برآورده سازد. و واضح است که بدون رعایت ملاکهاى لازم در ازدواج, حصول چنین اهدافى ممکن نیست.
در فرهنگ اسلام و کلمات پیامبر(ص) و امامان(ع), ملاکهایى به هنگام خواستگارى, مورد توجه قرار گرفته است. آنها بعضى ملاکها را شرط ضرورى ازدواج و بعضى دیگر را به عنوان فضیلت, مزیت و ارزش اضافى شمرده اند و عواقب و پیامدهاى مثبت و منفى هر کدام را بیان کرده اند.
مردى به امام صادق(ع) عرض کرد: همسرى داشتم که با من سازگار و هماهنگ بود. او از دنیا رفته است و مى خواهم ازدواج کنم. امام(ع) در جواب او فرمود:
((
بنگر که هستى و شخصیت خود را در چه موضعى مى گذارى و چه کسى را در مالت شریک مى کنى و از دین و رازت آگاه مى سازى؟))(۱)
این سخن ویژگیهاى اصلى و اساسى یک همسر را که رمز سعادتمندى خانواده است, در عفت, پاکدامنى و امانتدارى و دیندارى خلاصه مى کند. زیرا بدیهى است پدر و مادرى که فرزندان را با این ویژگیها تربیت کرده اند خود از آگاهیهاى نسبى مذهبى برخوردار بوده اند و طبعا روحیات و خلقیات آنها به فرزندان نیز منتقل شده است.
آنچه که براى هر دختر و پسرى به هنگام خواستگارى, به عنوان ملاک قبول یا رد مورد توجه قرار مى گیرد, چند چیز است:
۱ - دیندارى
۲ - اخلاق حسنه
۳ - جمال و زیبایى
۴ - ثروت
۵ - تحصیلات و شغل
از بین ملاکهاى فوق, رعایت دو شرط اول و دوم, ضرورى و لازم است و شرایط دیگر فرعى و ارزش اضافى هستند که اگر همسر آینده آنها, را هم داشته باشد, درصد موفقیت و شیرینى زندگى بالاتر است.



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 1 اسفند 1393


تسهیل ازدواج جوانان

تسهیل ازدواج جوانان

 

مقدمه

دین مبین اسلام به عنوان کامل ترین دین، برای پاسخ به تمامی نیازهای انسان از جمله غرائز موجود در او، راهکار مناسب دارد. یکی از این غرائز، غریزه جنسی است که توصیه دین در خصوص آن برای شرایط عادی، استحباب ازدواج[1] و در صورت بیم آلوده شدن به گناه، وجوب آن[2] می باشد.

با توجه به گستردگی اسباب تحریک جنسی در سطح جامعه کنونی ما، نیاز به ایجاد تسهیل در امر ازدواج برای جلوگیری از مفاسد و همچنین کاهش آلودگی به گناه، بیش تر از هر زمانی احساس می شود. در این نوشتار قصد داریم پس از بررسی اسباب تحریک جنسی و مهم ترین مانع ازدواج، برخی از توصیه های دین برای تسهیل در این امر مهم و مقدس را مطرح کنیم.

اسباب تحریک جنسی

برخی از اسباب تحریک جنسی موجود در جامعه، موارد ذیل است:

1. اینترنت (سایتهای غیر اخلاقی و چت با جنس مخالف)، فیلمهای مستهجن، ارسال عکس و قطعه های فیلم غیر اخلاقی از طریق موبایل، فیلمهای تحریک کننده سیما و سینما؛

2. محیطهای ناسالم و دوستان ناباب؛

3. پوششهای نامناسب و آرایشهای محرک بعضی از دختران و زنان در جامعه؛

4. اختلاط دختر و پسر در برخی از مکانهای تحصیلی و کاری.

پاسخ مناسب به غریزه جنسی

با توجه به قوّت و شدّت غریزه جنسی در جوان و تمایل و کشش زیادش به امور شهوانی، او به صورت طبیعی در معرض آسیب و خطر قرار دارد و صبر و خودنگهداری برایش امری بسیار صعب و مشکل به نظر می رسد که این مطلب در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. نقل شده که زراره خدمت امام صادق(ع) رسید و حضرت سؤال فرمودند: ای زراره! ایا متأهل هستی؟ عرض کرد: خیر. بعد از رد و بدل شدن جملاتی، حضرت فرمود: «کَیفَ تَصبِرُ وَ اَنتَ شابّ؟[3]؛ چگونه صبر می کنی در حالی که جوان هستی؟».

این تعبیر امام(ع) دلالت بر شدید بودن غریزه جنسی در جوان و سخت بودن تحمّل در مقابل آن دارد؛ حال با در نظر گرفتن عوامل و اسباب مختلف تحریک جنسی در جامعه ما که تشدید کننده تمایلات شهوانی است، می توان گفت که خود نگهداری در آستانه عدم امکان قرار دارد و تنها پاسخ مناسب به این غریزه، ازدواج می باشد.

مهم ترین مانع ازدواج

همان طورکه گفته شد کنترل غریزه جنسی خصوصا با وجود محرکات فراوان برای بیش تر جوانان مشکل است؛[4] از اینرو زمانی که غرائز جوان به وسیله اسباب تحریک به هیجان می اید، به دنبال راهی برای ارضاء آن می گردد، و معمولا در صورت نبودن راه حلال، به سوی انحرافات اخلاقی سوق پیدا می کند و ازدواج که تنها راه حل مناسب برای جوابگویی به این غریزه است نیز در بیش تر مواقع به خاطر بالا بودن هزینه های آن، وا نهاده می شود.

با توجه به قوّت و شدّت غریزه جنسی در جوان و تمایل و کشش زیادش به امور شهوانی، او به صورت طبیعی در معرض آسیب و خطر قرار دارد و صبر و خودنگهداری برایش امری بسیار صعب و مشکل به نظر می رسد

امروزه از موانع بزرگ ازدواج جوانان، فراهم نبودن لوازم اقتصادی ازدواج و تشکیل زندگی از قبیل مراسم و خریدهای عروسی تا تهیه شغل و مسکن است که به مشکلی مهم و بزرگ مبدل شده است و راهکارهایی همچون: ایجاد فرصتهای شغلی مناسب برای جوانان، حل مشکل مسکن جوانان توسط دولت، ترغیب خیّرین برای کمک به ازدواج جوانان و... حتی در صورت کارساز بودن در بلند مدت، در یک زمان کوتاه قادر به حل این مشکلات فراوان نخواهد بود؛ زیرا جمعیت جوانان در آستانه ازدواج، میلیونها نفر است، و لازمه اکتفا به اقدامات فوق آن است که سالیان سال از عمر جوانان برای بدست آوردن شرایط لازم؛ مانند شغل و مسکن مناسب و... در تجرد بگذرد.

با عنایت به مطالب فوق، این سؤالات مطرح می شود که از نظر دینی وظایف همگان چیست؟ پدران و مادران و جوانان چه تکلیفی دارند؟ ایا از نظر دین فراهم بودن امکانات اقتصادی، شرط ازدواج است یا خیر؟ ایا از نظر دین در شرایط ضرورت می توان از لوازم اقتصادی صرف نظر کرد؟

برای پاسخ به این سؤالات، به بررسی نظر دین در مورد امکانات اقتصادی لازم برای ازدواج در شرایط عادی و ضروری خواهیم پرداخت.

امور اقتصادی ازدواج

امور مالی ازدواج به چند دسته تقسیم می شود:

اول: هزینه های اقدام

اقدام به ازدواج، هزینه هایی مثل مراسمات، خرید عروس و داماد و... دارد. در این مورد می توان گفت که از نظر دین برای اقدام به ازدواج، خرج خاصی که لازم بوده و از توان مالی معمول مردم خارج باشد وجود ندارد[5]؛ این امر از مقایسه دو ایه شریفه Gوَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛F «مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است[6]» Gوَ لِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاًF؛ «و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه [او] کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند[7].» معلوم می شود؛ زیرا در ایه اول به طور مطلق نسبت به اقدام برای ازدواج مجردان، امر کرده است و آن را مقید به استطاعت مالی- که اگر توانستید اقدام کنید- نکرده است، بر خلاف ایه دوم که وجوب حج را مشروط به استطاعت کرده است یعنی حج در صورتی بر شما واجب می شود که توانایی مالی داشته باشید.

در باب وجوب حج، انسان باید علاوه بر تأمین مخارج معمولی، قادر به مخارج فوق العاده برای انجام حج باشد. و اگر این مخارج فوق العاده در خصوص اقدام به ازدواج نیز لازم بود، می بایست در ایه ای که امر به ازدواج می کند قید می شد و چون شرطی ذکر نشده پس از امر عمومی ایه فهمیده می شود که برای ازدواج، رسوم مالی خاصی که از توان اغلب مردم خارج باشد وجود ندارد.

دوم: مهریه

در روایات از مهریه گزاف منع شده و پرداخت مهریه سبک نیز برای اکثر پدرانی که برای ازدواج پسرشان اقدام می کنند مقدور است. به چند روایت در این خصوص توجه بفرمایید:

1. رسول خدا (ص) می فرماید: «خَیرُ الصَّداقِ ایسَرُه ُ؛ بهترین مهریه سبک ترین آن است.»[8]

2. در حدیثی دیگر از ایشان آمده است: «إنّ مِنْ یمنِ الْمَرأةِ تَیسیرُ خِطبَتِهَا وَ تَیسیرُ صِدَاقِها ؛ از میمنت زن این است که راحت خواستگاری شود و کابینش (مهریه اش) سبک باشد.»[9]

از نظر دینی، ازدواج مشروط به متمکن بودن و دارا بودن شغل و مسکن و اسباب منزل مناسب نیست که در صورت عدم این موارد، از ازدواج، ممانعت به عمل اید یا اینکه توصیه به عدم آن شود

3. همچنین می فرماید: «تیاسَرُوا فی الصِّداقِ فَإنَّ الرَّجُلَ لَیعطِی الْمَرْأةِ حَتَّی یبْقِی ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ عَلَیهَا حَسِیکَةً؛ در مهریه آسان بگیرید؛ زیرا مرد کابین ]سنگین[ زن را می دهد ؛ اما در دلش نسبت به او کینه و دشمنی ایجاد می کند.»[10]

سوم: لوازم اقتصادی تشکیل زندگی

از نظر دینی، ازدواج مشروط به متمکن بودن و دارا بودن شغل و مسکن و اسباب منزل مناسب نیست که در صورت عدم این موارد، از ازدواج، ممانعت به عمل اید یا اینکه توصیه به عدم آن شود؛ بلکه در ایات و روایات سفارش شده که برای اقدام به ازدواج از فقر و نداری هراس نداشته باشید.

قران کریم در ایه شریفه Gوَأَنکِحُوا الْأَیَامَی...F[11] می فرماید: برای ازدواج مجردان اقدام کنید و از فقر آنها نترسید؛ چون Gإِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِF؛ «اگر فقیر باشند خدا آنها را بی نیاز خواهد کرد.»

بنابراین، از نظر قرآن، ازدواج و ورود به زندگی با فقر (بدون شغل و مسکن و لوازمات زندگی) نه تنها منع نشده، بلکه از اسباب رفع فقر هم قلمداد شده است.

در روایات نیز نه تنها فقر را مانعی از ازدواج ندانسته اند؛ بلکه جهت برطرف شدن فقر و تنگدستی، ازدواج را توصیه فرموده اند و کسانی که از ترس فقر ازدواج نمی کنند را مذمت نموده اند.

رسول مکرّم اسلام(ص) می فرمایند: «زَوِّجُوا أَیَامَاکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ یُحْسِنُ لَهُمْ فِی أَخْلَاقِهِمْ وَ یُوَسِّعُ لَهُمْ فِی أَرْزَاقِهِمْ وَ یَزِیدُهُمْ فِی مُرُوَّاتِهِم ؛ جوانهایتان را زن دهید؛ زیرا با این کار خداوند اخلاق آنها را نیکو می گرداند و روزیهایشان را زیاد می کند و بر جوانمردیهای آنان می افزاید.»[12]

ایشان در حدیث دیگر می فرماید: «اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُم؛ همسر بگیرید که روزی شما را زیاد می کند.»[13]

امام صادق(ع) در کلامی گهربار ترک ازدواج را به خاطر ترس از تنگدستی، مذمت کرده و می فرمایند: «مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْفَقْرِ فَقَدْ أَسَاءَ الظَّنَّ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ هر که از ترس تهیدستی ازدواج را ترک کند، به خدای عزوجل گمان بد برده است. خداوند عز و جل می فرماید: «اگر تهیدست باشند خداوند از فضل خود توانگرشان می سازد.»[14]

پاسخ به یک سؤال

اگر رفع فقر در صورت ازدواج، وعده الهی است پس چرا عده ای بعد از ازدواج همچنان فقیرند؟

جواب این است که اولا: ممکن است که خداوند نیاز را در همان حدی که خودش مصلحت دیده برطرف کند، به اندازه ای که حد اقلها را داشته باشند؛ ولی مردم بیش تر از آنچه را که خداوند به آنها عطا کرده می خواهند، در حالی که به مصلحتشان نیست.

ثانیا: وعده الهی در زمینه رفع فقر، منافاتی با مشکلات و سختی در زندگی ندارد؛ چون این سختیها ممکن است علتهای زیادی داشته باشد، از جمله گناه که مانع روزی می شود. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «إِنَّ الذَّنْبَ یُحْرِمُ الْعَبْدَ الرِّزْقَ؛ به درستی­که گناه موجب محروم شدن بنده از روزی می شود.»[15]

از مطالب بالا معلوم شد که از نظر دینی شرط مالی خاصی که قدرت اقدام برای ازدواج را از عموم خانواده ها و جوانان سلب کند وجود ندارد وحتی ازدواج به عنوان درمان تهیدستی، مورد سفارش است، و عدم ازدواج جوانان به خاطر فقدان قدرت مالی، در حقیقت به دلیل باورهای نادرست خود و خانواده آنها نسبت به نحوه انجام ازدواج و تشکیل زندگی است.

منشأ این باورهای نادرست، به وجود باورهای دوگانه در جامعه برمی گردد؛ به این معنی که ازدواج به عنوان تنها راه ارضاء غریزه جنسی از دین گرفته شده ؛ اما نحوه انجام آن که از نظر دینی در نهایت سهولت است از سنتها و باورهای غلط و مادی گرایانه اخذ شده است.

چه باید کرد؟

حال که مشکل ازدواج از ناحیه دین نیست و ازدواج دینی در نهایت سهولت قابل انجام است و از طرفی وظیفه دینی اقدام برای ازدواج جوانان بر خود و والدین آنها سنگینی می کند، در این شرایط تکلیف آنها چیست و چه باید انجام دهند؟ در وضع فعلی جامعه ما دو راه قابل تصور است:

اول: از دولت بخواهند که با انجام تمهیداتی، مشکل خرجهای ازدواج و شغل و مسکن را برای میلیونها جوان حل کند ؛ ولی معلوم است که این کار حتی اگر هم قابل انجام باشد، مشکل شغل و مسکن اکثر آنان را در کوتاه زمان حل نمی کند و سالیان سال باید در تجرد بگذرانند؛ زیرا واقعیت آن است که تا سالیان متمادی امکان فراهم شدن شغل و مسکن برای همه آنان وجود ندارد.

دوم: با توجه به عدم حل کامل مشکل با راه اول، چاره ای نیست جز اینکه خانواده ها و جوانان از باورهای نادرست که مانع انجام ازدواج است همانند رسومات پر هزینه صرف نظر کرده و برای ازدواج اقدام نمایند. و نسبت به فراهم شدن اموری مثل شغل و مسکن و اثاثیه زندگی، به خدا و وعده­اش نسبت به رفع فقر اعتماد کنند؛ چون فقط در این صورت است که وقتی همسر مناسب پیدا شد در کوتاه ترین زمان ممکن و با کم­ترین امکانات، ازدواج انجام و زندگی تشکیل می گردد. این کار تنها با هماهنگی خانواده جوانان و دست برداشتن از توقعات مادی نسبت به یکدیگر، قابل انجام است. و اگر این کار را انجام ندهند علاوه بر اینکه نقد عمر جوانان را فدای رسومات و افکار خود کرده اند و فرزندان را از سکون و آرامش ناشی از ازدواج (لتسکنوا الیها)[16] محروم کرده اند، آنان را در مقابل موج انحرافات اخلاقی در حال گسترش، تنها گذارده اند، و اگر آنها بتوانند و اقدام نکنند و فرزند آنان به گناه بیفتد، طبق روایت شریف از رسول خدا (ص) گناهکار خواهند بود.

پیامبر اکرم9 می فرماید: «مَن بَلَغَ وَلَدُهُ النِّکَاحَ وَعِندَهُ مَاینکَحُهُ فَلَم ینکَحْهُ ثُمَّ أحْدَثَ حَدَثًا فَالإثْمُ عَلَیهِ[17]؛ هر کس فرزندش به سن ازدواج برسد و او هم بتواند وسایل ازدواجش را فراهم نماید؛ ولی اقدام نکند و فرزندش گرفتار گناه گردد، در گناه وی شریک است.»

در روایات نیز نه تنها فقر را مانعی از ازدواج ندانسته اند؛ بلکه جهت برطرف شدن فقر و تنگدستی، ازدواج را توصیه فرموده اند و کسانی که از ترس فقر ازدواج نمی کنند را مذمت نموده اند، حال که چنین است، همگان باید برای رفع فرهنگ نادرست در زمینه ازدواج اقدام کنند:

خانواده دختران، از توقعات مادی مثل هزینه ها و مهریه سنگین و شغل و مسکن و... صرف نظر کنند.

خانواده پسران، توقع جهیزیه بالا و هزینه های سنگین از خانواده عروس نداشته باشند.

بزرگ ترهای فامیل و پدر بزرگها و مادر بزرگها، ساده گیری را از پدر و مادر دختران و پسران طلب کنند.

دختران و پسران، خانواده ها را به ساده گیری در ازدواج و توکل در هزینه های زندگی راضی کنند.

ازدواج در شرایط ضروری

با وجود انحرافات فراوانی که در کمین قشر جوان جامعه است و عده ای را نیز گرفتار کرده است و شرایط را از حال عادی خارج کرده و به ضرورت و اضطرار رسانده است، اگر دین هم نگفته بود که در ازدواج، مراسمهای پر هزینه و شغل و مسکن لازم نیست و یا حتی آن را در شرایط عادی لازم نیز دانسته بود، در شرایط اضطراری، آن را لازم نمی داند. مثل شرایطی که برای نماز از قبیل ایستادن و پاک بودن بدن و... لازم شمرده شده که در ناچاری هیچکدام لازم نیست. در ازدواج هم همینطور است؛ وقتی کسی بدون ازدواج به حرام بیفتد، ازدواج بی هیچ شرطی برایش واجب خواهد بود؛ از اینرو اقدام برای خانواده در جهت ازدواج جوان صرف نظر از کلیه رسومات دست و پا گیر واجب خواهد بود.[18]

علاوه بر اینکه عقل نیز بر این مطلب صحه می گذارد که در حال اضطرار باید میان بد و بدتر، بد را انتخاب کرد؛ چون اگر ازدواج بدون امکانات و رسومات و شغل و مسکن بد باشد، عدم آن به علت پیامدهای سوء عدم ازدواج بدتر است.

پی نوشت هآ

.[1] العروه الوثقی، السید الیزدی، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1420، چاپ اولی، ج 5، ص 474.

[2]. توضیح المسائل سیزده مرجع، سید محمد حسن بنی هاشمی خمینی، دفتر انتشارات اسلامی، تابستان 1385، قم، چاپ دوازدهم، ج2، ص 493 و 449.

[3]. وسائل الشیعه، الحر العاملی، مؤسسة آل البیت: لإحیاء التراث بقم المشرفة، 1414، چاپخانه مهر قم، چاپ دوم، ج20، ص 560، ح 14.

[4]. ممکن است گفته شود که بسیاری از جوانان حتی در هجوم اسباب تحریک، خود را نگاه می دارند. باید گفته شود اگر منظور از خود نگهداری، صرف زنا نکردن باشد این حرف درست است؛ زیرا اکثرا قادر به نگهداشتن خود از زنا هستند؛ اما اگر منظور از خود نگهداری، پرهیز از هرگونه تحریک جنسی؛ حتی خود ارضایی باشد که منظور واقعی نبز همین است، افراد زیادی گرفتار آن هستند.

.[5]مواردی مثل ولیمه عروسی نقض گفتار فوق نیست؛ چون هم مستحب است و هم انجام آن به صورت ساده به گونه ای که به امر مستحبی عمل شده باشد در توان اکثر افراد هست.

.[6] نور / 32.

[7]. آل عمران / 97.



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 30 بهمن 1393


چرا جوانان ازدواج نمی کنند

چرا جوانان ازدواج نمی کنند!؟

 

كارشناسان امر ازدواج در كشور معتقدند هم اكنون مهمترین علت تأخیر ازدواج جوانان در كشور موانع خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی است و مسائل مالی و اشتغال در رغبت نداشتن جوانان به ازدواج نقش كمتری دارد.
وجود ۴ میلیون متأخر در ازدواج (یعنی ازدواج در سن بالای ۳۵ سال برای پسران و بالای ۲۷ سال برای دختران)، نزدیك به یك میلیون نفر جوان با شانس ازدواج بسیار كم در جامعه و ۱۵ میلیون جوان در آستانه ازدواج زنگ خطری برای خانواده ها و مسئولان محسوب می شود. این مسئله نشان می دهد كه جامعه از حالت هشدار عبور كرده و به مرحله بحران رسیده است و اگر خانواده ها نسبت به این بحران غفلت كنند آینده مبهم و نه چندان خوشی در انتظار آنهاست.
به اعتقاد بسیاری از كارشناسان رویكرد خانواده ها باید به امر ازدواج جوانان تغییر كند چرا كه عمده ترین علت ازدواج نكردن جوانان توقعات نابجای خانواده ها و باورهای غلط آنان (چشم و هم چشمی) در امر ازدواج است و اشتغال، مسكن و مسائل مالی در اولویت بعدی آنان قرار دارد. مدیر كل امور فرهنگی سازمان ملی جوانان، مسئله مالی را عامل اصلی بی رغبتی جوانان در ازدواج نمی داند.
مجید امیدی در این باره می گوید: «متأسفانه هم اكنون همه تصور می كنند كه علت ازدواج نكردن جوانان بیكاری و نبود مسكن است. این موضوع در حالی در جامعه تفهیم شده است كه براساس تحقیقات سازمان ملی جوانان بیش از ۹۰ درصد جوانان مجرد دارای شغل هستند و ۵۰ درصد از این جوانان نیز دوشغله اند. به عنوان مثال سازمان ملی جوانان مسئله ازدواج جوانان استان خراسان شمالی كه محروم ترین استان كشور است را به صورت پایلوت مورد بررسی قرار داده است. این استان حدود ۲۰ هزار جوان در آستانه ازدواج دارد كه حدود ۳ هزار و ۵۰۰ نفر از این جوانان استخدام رسمی ادارات دولتی هستند. اشتغال جوانان این استان نیز در ادارات رسمی و دولتی بسیار بالا است. وضع اشتغال جوان در آستانه ازدواج در یك استان محروم نشان می دهد كه بیكاری و نبود شغل مهمترین مانع در ازدواج نیست و این موضوع اظهار نظری بیهوده است
مجید امیدی معتقد است: «علت اصلی تأخیر در ازدواج جوانان مشكلات فرهنگی در خانواده هاست. تا زمانی كه نگرش خانواده به مقوله ازدواج تغییر نكند ما شاهد افزایش سن ازدواج خواهیم بود. توقعات نابجای خانواده ها، باورهای غلط خانواده ها، مهریه و جهیزیه بسیار، مراسم عروسی، ادامه تحصیل و تحولات جدید در حوزه زنان، اعتقاد به داشتن زندگی آزاد، فراهم بودن زمینه ارضای نامشروع، وسواس بیش از حد در انتخاب همسر، مسائل اعتقادی، عدم امكان آشنایی قبل از ازدواج و همراه نبودن پدر و مادر و گروه های واسط و مسائل مالی از عوامل مهم در تأخیر ازدواج جوانان محسوب می شود
وی درباره آسیب های ناشی از تأخیر در ازدواج می گوید: «ازدواج نكردن و یا دیر ازدواج كردن جوانان آسیب های كوتاه مدت و بلند مدتی بر روح و روان پسران و دختران می گذارد، دختران به واسطه روحیه لطیف و حساسی كه دارند آسیب شدید روحی می بینند این مسئله بیشتر از دیگر آسیب ها دختران را اذیت می كند.
بی اعتمادی به جنس مخالف، افسردگی، احساس یأس و ناكامی، ترك تحصیل و بی انگیزگی در زندگی در دخترها بیشتر از پسرها دیده شده است. همچنین بی رغبتی در ازدواج برای پسران نیز موجب بی مسئولیتی در زندگی شخصی و خانوادگی شان می شود. بی اخلاقی در آنان گسترش پیدا می كند و در نتیجه به سمت مواد مخدر و روابط نامشروع گرایش پیدا می كنند
نقش گروه های واسط در ازدواج
به اعتقاد بسیاری از كارشناسان مسائل اجتماعی یكی از مهم ترین علت هایی كه ازدواج جوان را با تأخیر مواجه كرده است نبود گروه های واسط برای آشنا كردن خانواده های دختر و پسر است. این مسئله موجب شده است تا جوانان مسئولیت چندانی در قبال ازدواج نداشته باشند و خانواده ها هم نسبت به ازدواج فرزندانشان بی انگیزه شوند.
امیدی در این باره توضیح می دهد: «درصد بسیاری از دختران و پسران آمادگی ازدواج را دارند آنان تنها منتظر هستند از سوی افرادی تشویق به ازدواج شوند اما متأسفانه هم اكنون فردی نیست كه خود را مسئول ازدواج جوانان بداند. گروه های واسط كه دختران و پسران را با هم آشنا می كردند نقش خود را در جامعه از دست داده اند
وی تأكید می كند: «تحقیقات ما نشان می دهد كه جوانان دانشگاهی از ترم یك تا سه بشدت علاقه مند ازدواج هستند، اما به علت نبود گروه های واسط و بی توجهی خانواده ها آنان از ترم چهار به بعد انگیزه لازم برای ازدواج را از دست می دهند. خانواده ها باید توجه داشته باشند میل جوان به ازدواج را تا زمانی كه جوان علاقه مند است باید پاسخ داد. متأسفانه هم اكنون برخی خانواده ها آموزه های سنتی و دینی را كنار گذاشته اند.
ازدواج در فرهنگ ایرانی جایگاه بسیار بالایی داشت. ما فرهنگ غنی داریم و می توانیم بر اساس آموزه های دینی، اعتقادی، فرهنگی و سنتی جوابگوی همه مشكلات مربوط به ازدواج جوانان خود باشیم
نقش خانواده در ازدواج جوانان
زمانی ازدواج برای جوان پراهمیت است كه برای خانواده از اهمیت چندانی برخوردار نیست و زمانی می رسد كه ازدواج برای خانواده اولویت می شود و دیگر برای جوان اولویت نیست. بنابراین می توان گفت خانواده نقش پراهمیتی را در ازدواج جوانان دارد و بی توجهی خانواده در ازدواج بهنگام جوان صدمات و پیامدهای بسیاری را برای افراد خانواده وی دارد.
دكتر امیدی نقش خانواده ها را در انتخاب همسر برای فرزندان بسیار مهم می داند و می گوید: «خانواده ها باید



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 29 بهمن 1393


ازدواج موقت

نظرات سه تن از نخبگان روانشناسی در مورد "ازدواج موقت"

- دکتر علی اصغر احمدی: مدیر مؤسسه روان‌شناسی دانشگاه تهران
ازدواج موقت یکی از مترقی‌ترین قواعد شرعی اسلام است که در زمینه ارتباط میان زن و مرد طراحی شده است. دکتر احمدی گرایش به ازدواج موقت را بر اساس یک چرخه، این‌گونه توضیح می‌دهد: فردگرایی افراد، دور شدن آنها از جمع و گسسته‌شدن تدریجی ارتباطات جمع‌گرایانه، موجب شده ازدواج دائم برای عده‌ای امکان‌پذیر نباشد. وقتی میزان آماری ازدواج دائمی پایین است، ‌اگر قاعده‌ای به نام ازدواج موقت هم نباشد، افراد ناگزیر به روابط نامشروع روی می‌آورند

{mosimage}

چنین ارتکاب به گناهی وقتی خطرناک می‌شود که پس از آن، ارتکاب به سایر گناه‌ها هم به‌راحتی انجام گیرد. ترک بسیاری از واجبات، در همین مرحله انجام می‌شود. پس وجود ازدواج موقت به عنوان یک روش شرعی و قانون لازم است.
احمدی معتقد است ازدواج موقت به یک شکل نیست و در حقیقت از نظر اسمی «موقت» است چون دارای زمان مشخص و شروط گوناگون است.
او با اشاره به مسئله زمان‌ ازدواج، از ازدواج یک ساعته تا ۹۹ ساله می‌گوید و تاکید می‌کند که افراد می‌توانند در این‌گونه ازدواج‌ها، نحوه ارتباط، ‌زمان و میزان آن و البته مبلغی که به عنوان مهریه به زن تعلق می‌گیرد را مشخص کنند.
 
از نظر احمدی این ازدواج، نوعی ازدواج انعطاف‌پذیر است که افراد می‌توانند خود را با آن تطبیق دهند. آن دسته افرادی که نیاز به ازدواج دارند، با این روش می‌توانند علاوه بر رفع نیاز، از مشکلات و گناهان ارتباطات غیرسالم هم رهایی یابند. در واقع ازدواج موقت باعث می‌شود آن چیزی که در نهان جامعه وجود دارد و به دلیل عدم رعایت شئونات شرعی به زنا بدل می‌شود، جنبه شرعی به خود گیرد و راه گناه را ببندد. به نظر دکتر احمدی، موضوع ثبت ازدواج در شناسنامه یا سند - چه در ازدواج دائم و چه در ازدواج موقت - یک امر مدنی است، نه شرعی و به همین دلیل، خواندن صیغه محرمیت میان افراد، بسیار مهم‌تر از ثبت آن است.
احمدی با پاسخ به این سؤال که آیا حاضر است فرزندانش ازدواج موقت کنند نشان می‌دهد که فقط در حرف با ازدواج موقت موافق نیست بلکه این جریان برایش خیلی جدی است؛ اگر من به عنوان پدر مطلع باشم که فرزندم رابطه‌ای خارج از محدوده شرع دارد، حاضرم با رضایت کامل، شرایط انجام ازدواج موقت را برای فرزندم فراهم کنم تا حداقل آن رابطه مشروع باشد.
مدیر مؤسسه روان‌شناسی دانشگاه تهران با این جمله پاسخ ما را می‌دهد. او البته ذکر می‌کند که ازدواج موقت برای دخترها مکروه است بلکه این ازدواج برای افرادی سفارش شده که به هر دلیل از شرایط انجام ازدواج دائم محرومند.
۲- حامد سلیمانیان: مدیر فرهنگسرای خانواده
مگر ما می‌توانیم جلوی شرع اسلام بایستیم؟ ما شیعه‌ایم و موافق تمام قواعد و دستورات دین.» حامد سلیمانیان هر چند با این تصمیم‌گیری، حتی از طرف خانواده و اطرافیانش تحت فشار قرار گرفته ‌اما برای نظر خود دلایل خاصی دارد. «ما نمی‌توانیم اصل ماجرای ازدواج موقت را زیر سؤال ببریم ولی آنچه که مطرح است این است که آیا ازدواج موقت در جامعه فعلی ما فرآیند مثبتی است یا نه؟.
 
سلیمانیان معتقد است جامعه در مقابل این ماجرا گارد گرفته و این از دو جهت قابل بررسی است؛ اول اینکه چرا جامعه نسبت به ازدواج موقت دید منفی دارد و دیگر اینکه چطور می‌شود این دید منفی را از بین برد. دید منفی جامعه قطعا به خاطر شنیدن، دیدن، خواندن یا تجربه کردن مواردی از تعدد زوجین از جانب افرادی بوده که نباید ازدواج موقت می‌کرده‌اند یا نتوانسته‌اند بعد از ارتکاب چنین کاری، وضعیت زندگی خود را به صورت متعادل تحت کنترل داشته باشند.
 
اما پاک شدن این موضع منفی فقط به آگاهی نیازمند است چون یک وجه ترس، نادانی است و اکثر مردم به خاطر عدم اطلاع، از ازدواج موقت می‌ترسند. مردم نمی‌دانند ازدواج موقت چیست، برای چه افرادی توصیه می‌شود و اصلا چه چهارچوبی دارد
۳- دکتر باهر: استاد رشته رفتارشناسی دانشگاه شهید بهشتی
ازدواج موقت موضوعی است که در صورت فراهم بودن شرایط، واجب است و در غیر این صورت حرام، درست مثل روزه که برای عده‌ای ممنوع است.
او عقیده دارد متعه، صیغه و نکاح منقطع جزء امور خاص هستند. در امور عام، قانون باید راهکار را مشخص کند اما در امور خاص، دستور خدا و نظر مراجع تقلید مهم است. مهم این است که ازدواج موقت براساس سنت، قرآن، اجماع و عقل، حرام اعلام نشده است.
استاد رفتارشناسی دانشگاه شهید بهشتی، درباره تفاوت ازدواج موقت ما با ازدواج‌های دوستانه‌ای که در غرب رایج است، به حلقه مفقوده خدا محوری میان غربیان اشاره می‌کند.
باهر می‌گوید: در مسائل دینی ما، محور انجام امور، خداوند است، مثل نیتی که برای خواندن نماز یا گرفتن روزه می‌کنیم. جالب اینکه غربی‌ها بارها اعلام کرده‌اند که هیچ ساز و کاری در دنیا نتوانسته مسئله جنسی را هدایت کند و تنها فقه شیعه است که با اتخاذ مکانیزم عقد موقت توانسته این موضوع را هدایت و جهت‌دهی کند. البته خیلی‌ها هم عادت کرده‌اند که به دین به صورت گزینشی نگاه کنند. نمی‌توان به آنهایی که می‌خواهند فقط یک تکه از دین را به نفع خود مهم جلوه دهند، اجازه سوءاستفاده داد؛ یعنی اگر کسی بخواهد در اصول اسلام فقط از صیغه بهره‌مند شود، آن شخص باید محدود شود
یکی از تحلیل‌های مهمی که درباره ازدواج موقت وجود دارد، توسط شهید مطهری بیان شده است. معلم شهید معتقد است بین زمانی که بلوغ صورت می‌گیرد تا هنگام ازدواج دختران و پسران، فاصله‌ای طولانی وجود دارد که باعث بروز مشکلاتی خواهد شد. به همین دلیل ایشان موضوع نامزدی اسلامی را مطرح می‌کنند که همان ازدواج موقت است.

 

 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 28 بهمن 1393


جوان، آزادى، اشتغال و ازدواج

جوان، آزادى، اشتغال و ازدواج

یداللّه‏ کوثرى
سخنى صمیمانه
«
جوانى» بهار لبریز از زیبایى و هیجان و نشاط است که پس از نوروز «نوجوانى» فرا مى‏رسد و نوجوانى، مرز ناپیداى کودکى و جوانى و آغاز فراز و نشیب‏هاى روحى، جسمى، تحصیلى، اجتماعى و فرهنگى خواهد بود. نیازها و دغدغه‏هاى روحى ـ روانى در این دوران، ضرورتى فراوان پیدا مى‏کند.
دوران جوانى فصلى پرشکوه و باطراوت، همراه با سرزندگى و امید و شادمانى است. در این فصل از حیات، آراستگى، شیک‏پوشى، گفتگوهاى پرخاطره، مسافرت‏هاى لذّت‏بخش و هیجان‏هاى فراوان به چشم مى‏خورد. در کنار صفاتى این چنین، پاکى فطرت به همراه حق‏جویى، خداخواهى، کمال‏یابى، عرفان و پرهیزکارى، چونان کیمیایى تأثیرگذار، سرعتى بسیار به رشد و شکوفایى انسان مى‏بخشد.
نظر به پختگى هیجانى و ویژگى‏هاى آرمانى جوان، از جمله برجسته‏ترین دغدغه‏هاى ذهنى و فکرى در این دوره، موضوعاتى همچون، آزادى، اشتغال و ازدواج، بیشتر از هر چیز، ذهن جستجوگر جوان را به خود مشغول ساخته است.
سپیده آرزوها
آزادى (= امنیت)، اشتغال (= رفاه)، ازدواج (= خوشبختى) واژه‏هایى زرّین و زیبا هستند که هاله‏اى از جاذبه، شیفتگى و شوق، اطراف هر یک موج مى‏زند. با شروع نوجوانى و جوانى ـ که ورود جدّى ما به جامعه است ـ تصور آرمانى از یکایک این کلمات در آیینه ذهنمان ایجاد مى‏شود، به گونه‏اى که «مدینه فاضله»، از تمام خوبى‏ها و خوشى‏ها با دستیابى به چنین آرزوهایى در خود مى‏یابیم و به خاطر همین، تمام همّت خویش را در راه به دست آوردن این آرمان‏ها به کار مى‏گیریم.
۱ . جوان و آزادى
در این میان، «آزادى» واژه‏اى است که افزون بر جلوه‏هاى فکرى، فرهنگى و سیاسى، از نوعى قداست نیز بهره‏مند است و دلرباترین چهره حقوقى و انسانى را به خود گرفته است.(۱) تمامى ملّت‏ها با همه فرهنگ و آداب و رسومشان، از آن سخن مى‏گویند و علاوه بر بین‏المللى بودن آن، سابقه‏اى هزاران ساله و همزاد با میلاد نخستین انسان در عرصه هستى دارد.
پیامبران آزادى
قرآن کریم یکى از فلسفه‏هاى بعثت انبیا را آزادى انسان‏ها از قید اسارت‏ها مى‏داند.(۲) پیامبران و پیشوایان الهى نیز هماره بر جایگاه و ارزش آزادى در زندگى فردى و اجتماعى بشر تأکید کرده‏اند. در دوره معاصر نیز آزادى، ارزش و جایگاه ویژه‏اى دارد؛ هر کس، خود را آزاد و طرفدار آزادى مى‏داند و مى‏نمایاند و بدان افتخار مى‏کند.
انواع تفسیرها براى آزادى
آزادى مفهومى است که هر کس از آن برداشت خاصى دارد. البته همگى در مجموع، به دو دسته کلى قابل تقسیم است: عامیانه و عالمانه.
مقصود از برداشت عامیانه از آزادى این است که هر کس، هر کارى را که مایل بود انجام دهد ؛ کسى را با کسى کارى نباشد و یا کسى نتواند در کار دیگرى دخالت کند. بدیهى است که اگر چنین برداشتى صورت اجرا و عمل در جامعه بگیرد، هرج و مرج و آشفتگى بر جامعه غلبه کرده، حیات جمعى را به خطر مى‏افکند.
برداشت عالمانه و حقیقى از آزادى این است که آدمى در حدود قانون، آنچه را که مى‏خواهد، انجام دهد و به هیچ وجه، محکوم خواست و اراده شخصى دیگر یا تابع اراده اشخاص خودسر و غیر پاسخگو (به قانون و شهروندان و نهادهاى منتخب آنان) نباشد. این چنین آزادى‏اى، حاصل روشن‏بینى و تفکر صحیح است. در سایه آن، ایمنى از اجبار و تجاوز و امکان تجلّى شخصیت، حفظِ خود و محیط، تکامل و تعامل آدمى پدید مى‏آید.
به اعتقاد استاد شهید مطهرى، پایه و اساس ضرورت و مشروعیّتِ آزادى، استعداد تکامل و تعالى انسان است که به وسیله آفریدگار در وجود وى نهاده شده است.(۳)
آزادى، گوهرى با ارزش و بسیار گرانبها براى انسان است. انسان‏هایى که بهره‏اى از انسانیت و شرافت برده‏اند، حاضرند با شکم گرسنه و تن برهنه و در سخت‏ترین شرایط زندگى کنند ولى در اسارت نباشند، آزاد باشند، و آزاد زندگى کنند.
آزادى، راه رسیدن به حق و عدل است. کسى که به این مسیر نیاید، آزاد نیست، و به آزادى نمى‏رسد. مطمئنا به آزادى، جز از راه مجاهده براى عدالت نمى‏توان رسید؛ چرا که آزادى در همه ابعاد آن باید بر آگاهى استوار باشد و این آگاهى است که نهال آزادى را تنومند و پربار مى‏سازد و از آن در مقابل آسیب‏ها محافظت مى‏نماید.(۴)
حضرت على(ع) در ضمن وصیت‏نامه خود به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبى(ع) مى‏فرماید: «بنده غیر از خودت (دیگرى) مباش، در حالى که خداوند، تو را آزاد قرار داده است».(۵)
پس سپاس، آن خداوندى را که انسان را آزاد آفرید و ایمان مبتنى بر آزادى(۶) را خواهان شد.
۲ . جوان و اشتغال
بدون شک، نیاز جوان به شغل، یک نیاز ضرورى است و همواره در کنار سایر نیازهاى او (نظیر ازدواج، تحصیلات، و مسکن) مطرح بوده است. مى‏دانیم نیروى انسانى به عنوان مهم‏ترین منبع تولید به حساب مى‏آید؛ از این رو بهبود اشتغال، به معناى رونق چرخه تولید و کسب درآمد، بیشتر است، و افزایش سطح درآمد، زمینه ارتقاى رفاه و آسایش مى‏شود.(۷)
اشتغال عاملى است که به طور آشکار بر زندگى، میزان رفاه عمومى و سطح رضایت افراد از زندگى، اثر مى‏گذارد. از این رو ایجاد فرصت‏هاى شغلى، بسیار مهم خواهد بود. داشتن شغل و حرفه به عنوان منبع درآمد و بى‏کارى یا نداشتن شغل به منزله محرومیت از درآمد به شمار مى‏آید.



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 28 بهمن 1393


سوالاتی در مورد ازدواج موقت

 

سوال ۱: فلسفه ازدواج موقت چیست؟
جواب ۱: بـررسـى و مـطالعه اى دقیق در اطراف مسائل حقوقى اسلام , این حقیقت را روشن مى سازد ,که قوانین اسلام بر پایه نیازمندیهاى انسان در تمام شوون مختلف زندگى , وضع شده است و تناسب مستقیم با احتیاجات بشر دارد .
احـکـام درخشان اسلام در عین اصالت و درستى , جوابگوى خواسته هاى طبیعى و فطرى بشردر ادوار زندگى است .
یکى از نیرومندترین غرایز در وجود انسان , غریزه جنسى است .
این غریزه به منظور تولید مثل و تکثیر نسل افراد در انسان آفریده شده است .
تـشـریـح قانون ازدواج در اسلام به منظور هدایت این غریزه اصیل در مجراى صحیح وارضاى آن بطور شایسته است .
امـا چـون ازدواج دائم در عـیـن حال که در جلوگیرى ازآلودگیها و نگهدارى عفت انسان نقش موثرى به عهده دارد , در تمام شرایط نمى تواندپاسخگوى تمایلات جنسى انسان باشد .
از ایـن رو در اسلام قانون ازدواج موقت تشریع شده است تا با استفاده از آن به خواسته هاى جنسى در تمام شرایط پاسخ مثبت داده شود .
چهره ازدواج موقت از دیدگاه قرآن و حدیث قرآن مجید در این زمینه مى فرماید : فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه یعنى : مهر تعیین شده زنانى راکه به عنوان ازدواج موقت , عقد کـردیـد , بـه پـردازیـد (۱)این آیه به اتفاق مفسران شیعه و به قول گروهى از مفسران اهل سنت درباره ازدواج موقت نازل شده است .
درباره این قانون عالى نیز احادیثى از پیشوایان اسلام آمده است .
بـراى نـمـونه پاره اى از آنها را یادآور مى شویم :۱ - عبداللّه بن مسعود مى گوید : در یکى از جنگها هـمـراه پیغمبر (ص ) بودیم و چون زنان همراه ما نبودند و از جهت غریزه جنسى در فشار بودیم از آن گـرامى پرسیدیم آیا براى ما جایز است کارى کنیم که غریزه جنسى در وجود ما به کلى از بین برود ؟
آن حضرت ما را از این کار بازداشت .
و اجـازه داد کـه ازدواج موقت کنیم و این آیه را خواند یا ایها الذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما احل اللّه لـکـم و لا تـعـتـدواان اللّه لا یـحـب المعتدین (۲)یعنى : اى گرویدگان به اسلام , کارهاى پـاکـیـزه اى کـه خـدا بـراى شـمـا حـلال کـرده بـر خـودحـرام نـکـنید و تجاوز ننمایید که خدا تجاوزکنندگان را دوست نمى دارد .
۲ - على علیه السلام فرمود : اگر عمر , ازدواج موقت را نهى نکرده بود , جزانسانهاى بدبخت کسى به زنا دست نمى زد .
 
(
۳)۳ - امام صادق علیه السلام فرمود : هر کس ازدواج موقت را حلال نشمرد از ما نیست .
(
۴)ازدواج موقت در حقوق اسلام ازدواج موقت و دائم در بیشتر احکام با هم یکسانند و در قسمتى اختلاف دارند .
آنـچـه در مرحله اول , این دو را از یکدیگر ممتاز مى سازد یکى این است که درازدواج موقت زن و مـرد تـصـمیم مى گیرند به طور موقت با هم ازدواج کنند و پس ازپایان مدت اگر مایل باشند با قرارداد ثانوى طبق شرایطى که در کتابهاى فقهى ذکرشده است پیمان ازدواج را تمدید مى کنند .
دیـگـر آنکه ازدواج موقت از لحاظ شرایط , آزادى بیشترى دربردارد از جمله مخارج زن بر مرد در ایـن ازدواج لازم نیست مگر در ضمن عقد با یکدیگر قرارداد کنند و نیززن و مرد بدون قرارداد در متن عقد , از یکدیگر ارث نمى برند و همچنین ۰۰۰فرزندى که در این ازدواج بوجود مى آید با فرزند ازدواج دائمـى یکسان است وهیچگونه تفاوتى با هم ندارند در سایر آثار حقوقى این دو نوع ازدواج نیز یکسان مى باشند مثلا در هر دو , مهر وجود دارد و نیز در هر دو ازدواج انسان نمى تواندبا مادر و دخـتـر همسر خویش ازدواج کند و آنها با او محرمند و همانطور که درازدواج دائم زن باید پس از طلاق عده نگهدارد در این ازدواج نیز پس از پایان مدت باید عده نگهدارد با این تفاوت که عده زن دائم سـه نـوبـت عـادت ماهانه یا سه ماه ( در پاره اى از موارد ) مى باشد و عده زن غیر دائم دو نوبت یا چهل و پنج روزاست (۵)فلسفه ازدواج موقت در پیش نوشته شد که ازدواج دائم نمى تواند بـه تـنـهائى پاسخگوى تمایلات جنسى انسان باشد زیرا در زندگى ضرورتهایى براى بیشتر مردان پـیـش مـى آیـد کـه مـعـمولا براى مدتى امکان بهره بردارى جنسى از همسر خویش از آنان سلب مى گردد بدون تردید , در این مدت غریزه جنسى , آنان را در بحران شدیدى قرار مى دهد که اگر از راه مشروع به آن پاسخ مثبت ندهند ممکن است آلودگیهایى پیش آید .
موضوع دیگرى که جدا باید مورد مطالعه و بررسى قرار گیرد مساله جوانانى است که به سن بلوغ مى رسند .
ایـنـان بـا رسـیدن به این



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 27 بهمن 1393


معیارهای ازدواج1

معیارهای ازدواج1

 

یکی از سپرهای قوی برای حفظ دین، ازدواج است. تسریع در امر ازدواج فایده‏های فراوانی دارد و تأخیر آن زیان‏های بسیار. کم‏تر عاملی پیدا می‏شود که به اندازه فساد و انحرافات جنسی، به نوجوانان و جوانان لطمه بزند. این مفاسد لطمه هایی می‏زند که در کل زندگی و در طول عمر انسان تأثیر سوء دارد. حال که ازدواج مفید و لازم است، باید ببینم معیارهای یک همسر خوب چیست؟

 

شرایط عمومی ازدواج

 

یک سؤال مطرح می شود که با توجه به مشکلات اقتصادی و نابسامانی هایی که جوانان با آن روبرو هستند چگونه ازدواج نمایند؟ برای رفع این نگرانی و اضطراب، جوانان عزیز و مؤمن باید به چند نکته توجه داشته باشند تا بتوانند در این مرحله از زندگی موفق شوند:

 

1- توکل به خدا و اعتماد به خداوند: رمز موفقیت درمشکلات از جمله مسأله ازدواج توکل و اعتماد به خداست. باید انسان ایمان خود را به خدا و وعده‌هایی‌که داده است محکم واستوار کند و از بدگمانی و دو دلی نسبت به وعده‌های الهی بدور بوده و مطمئن باشد پروردگار بزرگ او را تنها نمی‌گذارد و به حال خود رهایش نمی کند. در همین رابطه برای رفع دل نگرانی نسبت به کاستی‌های معیشتی فرموده است: «اگر نیازمند باشند خدا از فضلش آنان را بی نیاز گرداند.»(نور/32) و نیز روایاتی‌که در بخش اول ذکر شد بر این نکته تأکید دارند

 

2- دوری از تشریفات: کنار گذاشتن تشریفات زاید، هزینه‌های قابل حذف و دوری کردن از مراسم پر سر و صدا و پر خرج.

 

3- قناعت: علاوه بر دوری از تشریفات، زندگی را باید بر اساس قناعت پایه ریزی کرد و معنای قناعت آن است که در اداره زندگی به حداقل بسازد.

 

4- بهره‌گیری از خلاقیت، ابتکار و تجربیات دیگران:  انسان موجودی است نیرومند، مبتکر، خلاق و دارای استعدادهای شگرف ذاتی که خداوند در او به ودیعت نهاده است. اگر به این نیروی خارق العاده پی ببرد و از آن استفاده کند قادر است بزرگترین موانع و مشکلات را با سرپنجه تدبیر از سر راه بر دارد.

 

کسی که مشکلی به نام ازدواج را پیش رو دارد، لازم است باهوشمندی، موقعیت، جایگاه و امکانات موجود و بالقوه خود را دریابد و به گونه‌ای گام در این راه نهد که کامروا به مقصد برسد و از غلبه دادن احساسات و خیال پردازی ها بر واقعیات پرهیز کند. از سوی دیگر بهره‌گیری از تجربه دیگران به‌ویژه پدرو مادر و دوستان و بستگان دلسوز سرمایه گرانبهایی ‌‌است که فرد باید آن را با فکر و تدبیر خویش آمیخته کرده و با بهره‌گیری از آن بر مشکلات فایق آید.

 

توقع این‌که از روز اول زندگی هیچ کم و کاستی در زندگی نباشد و از هر حیثی تکمیل باشد، تصوری به‌دور از واقعیت و امری خیال پردازانه است بلکه تکمیل زندگی نیز مشمول قانون تدریج است و همانطور که همه امور مربوط به این جهان به تدریج شکل گرفته و کامل می شود، زندگی نیز چنین است.

 

5 - انتخاب همسر موافق و هم‌شأن:

 

اگر همسر به معنای واقعی ، همسری هم‌شأن و هم‌سنگ در تمام زمینه‌های گوناگون عقیدتی و مذهبی، اخلاقی، فرهنگ خانوادگی ، اصالت و نجابت، شغل، تحصیلات و سایر موارد باشد، بسیاری از مشکلات با همدلی طرفین قابل رفع است. علت تأکید اسلام عزیز بر اوصاف بایسته یک همسر آسان شدن زندگی و رهایی از گره‌های کور آن است. این‌که اسلام تأکید دارد با انسان بی دین و سست ایمان ازدواج نکنید؛ با زن بدخو همدم نشوید؛ از زن کثیف و لجباز و بیگانه‌گرا دوری کنید و دهها سفارش و هشدار دیگر برای روان شدن روال زندگی و برای آن است که ازدواج با چنین افرادی هدف مقدس زندگی را تأمین نمی‌کند و نتیجه‌ای جز خون جگر خوردن ندارد.

 

برنامه ریزی ازدواج

 

در برنامه ریزی ازدواج از هفت عامل نام برده می شود که در امر ازدواج تأثیر بسیار مهمی دارد . این عوامل عبارتند از :

 

1-نیت واراده آگاهانه برای ایجاد خانواده و ساختن زندگی مشترک:

 

نیت نه تنها یک امر ذهنی نیست ، این پدیده مجموعه ای از طراحی های ذهنی و عملی است که سخت کوشی و تلاش بهینه و کار‌ آمد، بخشی از آن به شمار می آید . کسی که برنامه ای شفاف و روشن برای این امر مهم داشته باشد ، استحکام و بقای این پیوند مقدس را رقم زده است . البته این نکته را هم نباید فراموش کنیم که هر گاه انسان به کار مقدس و ارزشمند، به ویژه ازدواج دست بزند ، دستهایی نامرئی از آستین رحمت الهی خارج می شود و یاری اش می دهند .

 

2- سلامت روح و جسم : انسان سالم به وجود آورنده خانواده سالم است و چون اجتماع ، مجموعه خانواده ها است وقتی سلامت روان پایه و اساس زندگی های مشترک باشد، بالندگی اجتماعی به ارمغان می آورد . سلامت جسم در مرتبه بعد است . در مسأله ازدواج سلامت اندیشه و روان و خلقیات از اهمیت ویژه برخوردار است .

 

3-داشتن منبع در آمدمناسب : بحث تأمین برای یک ازدواج موفق و زندگی پرخیر و برکت بسیار ضرورت دارد .مسأله اشتغال و تأمین خانواده ، نوعی امنیت روانی ایجاد می کند که لازمه زندگی مشترک است . دانشجویانی که به ازدواج تمایل دارند با جد و جُهد در کنار درس حرفه ای می یابند و مسأله تأمین را تا حد زیادی حل میکنند . یاری خانواده در این زمینه نیز از عوامل آسان کننده‌ ازدواج است . البته در این مراحل صبر ، قناعت ، پذیرش وضع موجود و تلاش برای تأمین هر چه بیشتر ضرورت دارد . امام علی ( علیه السلام ) در این زمینه می فرمایند : «کسی که به خاطر ترس از فقر و مشکلات مالی ازدواج را ترک کند ، به خداوند سوء ظن پیدا کرده است.» چون خداوند می فرماید ؛ اگر فقیر باشید و ازدواج کنید ، خدا از فضل خود آنها را بی نیاز میکند .

 

4-سن ازدواج : زوج مناسب باید از نظر جنسی به بلوغ کامل رسیده باشد و از جهت روحی و روانی برای پذیرش مسئولیت ازدواج آمادگی داشته باشند . امروزه با عنایت به بحث تحصیل و کار و امکانات ، تعریف خاصی از سن مناسب وجود ندارد .یعنی با لحاظ کردن بلوغ جسمی و روحی و تطبیق با شرایط زمانه ، از جهت تحصیل و اشتغال و تأمین ، می توان در خصوص ازدواج تصمیم گرفت .

 

5-ثبات عاطفی : داشتن ثبات عاطفی و کنترل عواطف و احساسات در امر ازدواج بسیار تعیین کننده و مهم است . حوصله و بردباری ، صداقت و خلوص ، بی آلایشی . مهربانی ، گذشت ،صمیمیت ، اعتماد ، اطمینان ، نظم و انضباط ،همکاری ،سازگاری ، تعهد ، سخاوت ، حسن تفاهم و بالاخره انعطاف ، از عمده موارد ثبات عاطفی اند . به طور کلی، ازدواج عامل تعادل عاطفی است به شرطی که زوج ها در تعامل های خود به مؤلفه های آن توجه داشته باشند .

 

6-داشتن منطق و مسئولیت پذیری :مسئولیت پذیری نوعی اعتماد خاطر و امنیت روانی به همراه می آورد و از راههای اساسی کاهش صدمات زندگی و حیات مشترک زناشویی است . بنابر این تا این حس در وجود جوان به ظهور نرسیده است ، نمی تواند به سمت یک زندگی مشترک گام بردارد .

 

7-آشنایی جوانان با قوانین و مقررات ازدواج:

 

آشنایی مقدماتی با حقوق و قوانین تشکیلی خانوداه در پایداری ازدواج و شیرینی و لذت زندگی بسیار مؤثر است . از جمله حقوق ، حقوق قانونی و شرعی ،مهریه و حدود اختیارات زوجین در برابر یکدیگر تقسیم کار ، حقوق زن ، تعهدات اصلی و فرعی ،شروط و تربیت فرزند است .

 

 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 26 بهمن 1393


معیارهای ازدواج 2

معیارهای ازدواج 2

معیارهای همسر شایسته

 

در یک جمع بندی کلی می توان گفت: معیارها و ملاک هایی که در انتخاب همسر خوب باید در نظر گرفته شود دو نوع است:

 

الف . آنهایی که رکن و اساس اند و برای یک زندگی سعادتمندانه حتما لازم اند.

 

 ب . آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگی اند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارد. در اینجا تنها به ملاک های دسته اول می‌پردازیم که عبارتند از:

 

1. تدین و دین دار بودن فرد. زیرا انسانی که دین ندارد هیچ ندارد انسان بی دین در حقیقت مرده ی متحرک است و کسی که پای بند به دین (که اصلی ترین مسائله زندگی است ) نباشد هیچ تضمینی وجود ندارد که پای بند به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک باشد. انسان دیندار هرگز نمی تواند با همسر بی دین کنار بیاید و با هم زندگی سعادتمندانه ای داشته باشند.

 

چگونه می‌توان باایمان بودن طرف مقابل خود را تشخیص داد؟ راه شناخت و پی بردن به این ویژگی درونی، دقت در اعمال و رفتار ناشی از آن است. مثلاً شجاعت یک صفت نفسانی و درونی است و کسی نیست که ادعای شجاعت نکند ولی راه تشخیص فرد شجاع از ترسو دقت در رفتارهای وی و مشاهده آنها است. مثلاً کسی که شب از بیرون رفتن و یا واقع شدن در تاریکی امتناع می‏ورزد و با مشاهده یک صحنه پراضطراب رنگ رخساره‏اش را می‏بازد، نمی‏تواند شجاع باشد. حال برای پی بردن به ایمان افراد نیز باید از نظر رفتاری وی را مورد دقت قرار دهید. مثلاً شخص با ایمان به سهولت غیبت نمی‏کند، تهمت نمی‏زند، از انجام واجبات غفلت نمی‏ورزد و نمازهای واجب را در اول وقت و باحضور قلب و کیفیت برتر به جا می‏آورد، در رعایت حساب مالی (خمس و زکات) دقت دارد و وضعیت شخصی او از نظر پایبندی به امور شرعی و... بنابراین به صرف ادعا نمی‏توان کسی را با ایمان دانست چون مدعیان ایمان کم نیستند و از طرفی ایمان هم مراتب متعدد دارد، لذا برای این که بدانید فرد مورد نظر، شخص مؤمنی هست یا نه؟ باید در رفتارهای دینی و عبادی او و میزان پای‏بندی او به این اعمال دقت و توجه داشته باشید و تنها و تنها از این راه می‏توان به ایمان او پی برد. مثلاً در برابر او اگر غیبت شود، ببینید آیا عکس‏العمل نشان می‏دهد یا نه یا دقت کنید که آیا در اول وقت به سراغ اقامه نمازها می‏رود یا در پایان وقت و همانند انسان‏های عجول نماز می‏گذارد و...

 

2. اخلاق نیک داشتن که منظور داشتن صفات و خلق و خوهای پسندیده در نظر عقل و شرع است . در واقع اخلاق و دین دو ملاک و معیار اصل در ازدواج و انتخاب همسر است . پیامبراکرم‌می‌فرماید: "با کسی که اخلاق و دینش مورد پسند است‌، ازدواج کنید و اگر چنین نکردید، فتنه و فساد بزرگی در زمین بوجود خواهد آمد."(ر.ک‌: الکافی‌، ص 347.). اگر بخواهیم نمونه هایی از اخلاق خوب و بد را اشاره کنیم می توان موارد زیر را ذکر کرد.

 

 الف . خوش زبانی و بدزبانی زبان ترجمان و بیانگر احوال درون است و زبان دریچه ای است از محتویات درون فرد, زبان انسان آینده ی دل اوست

 

ب . بزرگواری و حسادت

 

ج . خوش خلقی و کج خلقی د. حق پذیری و لجاجت

 

3. شرافت و اصالت خانوادگی: منظور از «اصالت خانوادگی» جامعیت در چند چیز است:

 

الف) حلال‏زادگی و نجابت،

 

ب ) پارسایی و تقوا

 

ج ) افکار و اعتقادات صحیح

 

د ) صلاحیت در اخلاق و صفات انسانی و حالات شایسته روانی. از همین‏روگفته می‏شود فرزندان اصیل و با شرافت را در چنین خانواده‏هایی جست‏وجو کنید؛ خانواده‏هایی که عمری را در صداقت، پاکی، امانت، طاعت و بندگی خدا سپری نموده و از آزمایش‏های گوناگون در رابطه با مسائل فردی و اجتماعی سرافراز بیرون آمده‏اند. زیرا ازدواج دختر و پسر تنها پیوند و ترکیب دو فرد نیست بلکه پیوند دو خانواده است و می توان گفت من می خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده و فامیلش ندارم . زیرا این فرد شاخه ای است از این خانواده و از ریشه های همان درخت خانواده تغذیه کرده است و صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده را از راه وراثت و محیط و عادات به این فرد منتقل کرده است .

 

 4. عقل: در واقع همان نور افکنی است که جاده زندگی را روشن می کند و باید زن و شوهر برای اداره ی زندگی و تربیت فرزندان از نیروی عقل و فهم مجهز برخوردار باشند و رشد عقلی کافی پیدا کرده باشند همانطور که ائمه اطهار ما را از ادواج با افراد احمق و کم عقل نهی فرموده اند. حضرت علی‌می‌فرماید: "از ازدواج با احمق بپرهیزید; زیرا مصاحبت و زندگی با او بلا است و فرزندانش نیز تباه می‌شوند."(التهذیب‌، شیخ طوسی‌;، ج 7، ص 406، دارالکتب الاسلامیة‌، تهران‌.)

 

 5. زیبایی و آراستگی‌: زیبایی همسر در حفظ و تقویت عفت و ایمان همسرش تأثیر دارد; حضرت امام کاظم‌می‌فرماید: "آراستگی ]و زیبایی‌[ مرد بر عفت زن می‌افزاید."(من لایحضره الفقیه‌، شیخ صدوق‌;، ج 1، ص 122، انتشارات جامعة مدرسین حوزه علمیه قم‌.) البته زیبایی باید در کنار سایر ویژگیها و معیارها مورد توجه و بررسی قرار گیرد; یعنی زیبایی بدون تدین‌، عفت‌، اخلاق نیکو و... امتیاز و صفت پسندیده محسوب نمی‌شود.             

 

 6. تناسب، همتایی و کفو همدیگر بودن: این شرط از حساس ترین نکاتی است که باید در انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد

 

 امام صادق (ع) می فرماید: زیان های نا هماهنگی فکری و فرهنگی میان همسران فراوان است و شاید باعث ناراحتی و افسردگی بین همسران و خانوادهء آنان شود.

 

همتایی و تناسب از نظر و جنبه های زیر لازم است.

 

 الف . تدین و میزان پای بندی به دستورات شرع

 

ب . همتایی و هماهنگی فرهنگی و فکری و سیاسی         

 

ج . همتایی اخلاقی و پای بندی به آداب اخلاقی      

 

د. کفو همدیگر بودن از نظر تحصیلات علمی یعنی این طور نباشد که یک فرد تحصیل کرده با فردی بی سواد و یا خیلی کم سواد ازدواج کند هرچه از نظر تحصیلات سطح آنها به هم نزدیکتر باشد بهتر است.

 

ه. تناسب در زیبایی         

 

و. تناسب سنی یعنی بین 4 تا 6 سال مرد بزرگتر باشد بهتر است. البته اگر همه شرایط ازدواج را همسر دارد مقداری سن شوهر کمتر یا بیشتر هم باشد اشکال ندارد.ز. تناسب مالی و سطح اقتصادی و... 

 

7. سلامت جسمانی و روانی: سلامت نقش بسیار مهمی در زندگی مشترک دارد لذا قبل از این که مراسم عقد انجام شود حتما سلامت همسر هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی باید احراز شود حتی مشکلات ژنتیکی نیز در خانواده همسر باید مد نظر قرار گیرد یعنی اگر خانواده ای هستند که بعضی از افراد آن به صورت مادرزادی معلولیت ذهنی یا جسمی دارند باید با احتیاط بیشتر و با مشاوره پزشکی و روانپزشکی ازدواج انجام شود.

 

در پایان امیدوارم با توکل به خداوند و دقت نظر و مشورت با مشاوران، از همسری شایسته و مرد نظر بهره‌مند گردید.

 

 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 26 بهمن 1393


علل گریز از ازدواج

علل گریز از ازدواج

به طور کلی علل تإخیر و یا گریز جوانان بخصوص دختران جوان از ازدواج را مى توان به شرح زیر برشمرد:
۱ـ ادامه تحصیلات در سطوح عالى
از موانع عمده اى که در سر راه ازدواج بسیارى از جوانان به طور جدى مطرح است, ادامه تحصیلات در سطوح عالى است. اینکه این موضوع اساسا بتواند به عنوان مانعى براى دانشجویى و فنآموزى رخ نماید, در خور تإمل و بررسى است, ولى به نظر مى رسد که شاید بتوان با قدرى تدبیر و چاره اندیشى با آن به طور شایسته کنار آمد.
ازدواج به لحاظهاى گوناگون عاطفى, اخلاقى, روانى و نیز جسمى نیاز جدى انسان است و استعدادهاى مختلف عقلى و عاطفى او در سایه پیمان زناشویى شکوفا شده و به بار مى نشیند, موقعیت و شخصیت اجتماعى فرد به طور کامل با ازدواج شکل مى گیرد, احساس مسوولیت و تعهد اجتماعى در پرتو تشکیل خانواده در وجود انسان بیدار شده و رشد مى یابد. با این وصف عاقلانه نیست, انسانى خود را از این همه مواهب و فواید محروم سازد و به بهانه هاى مختلف از آن سر باز زند.
البته اگر کسى بتواند با مراقبت کامل, خود را از هر گونه تحریکات جنسى به دور داشته و همه حواس و توجه خود را به سوى تحصیل دانش معطوف سازد, شاید کناره گیرى از ازدواج مشکل جدى براى او به بار نیاورد, ولى شخصى که از چنین تسلطى بر افکار و احساسات خود برخوردار نیست, عواقب دورى گزیدن از آن براى او بسیار زیانبار و گاهى هم شکننده و غیر قابل جبران خواهد بود.
و لذا مى توان در صورت احساس نیاز به ازدواج و تمایل به ادامه تحصیلات تا سطوح عالى, این کار را با یکى از طرق زیر دنبال کرد و به هر دو خواسته جامه عمل پوشید.
۱ـ طولانى بودن دوران عقد.
۲ـ عقد موقت با اطلاع و موافقت والدین.
۳ـ گنجاندن شرط موافقت و همکارى شوهر براى ادامه تحصیل در عقد ازدواج.
۴ـ کنترل و جلوگیرى از داشتن فرزند براى مدتى با توافق دو طرف.
۵ـ کار ضمن تحصیل در صورتى که زن و مرد هر دو محصل و دانشجو باشند.
۶ـ کمک و مساعدت والدین دو طرف. و بالاخره در پیش گرفتن زندگى همراه با قناعت و ساده زیستى.
۲ـ نبود خواستگار دلخواه
دختر و پسر, در آغاز دوران بلوغ و مدتى پس از آن به جهت قوت غریزه و ضعف اندیشه, بیشتر در پى اطفاى غریزه اند و کمتر به تشکیل خانواده و زندگى مشترک و چگونه بودن آن مى اندیشند و لذا به ندرت در این باره و در خصوص ویژگیها و اوصاف شریک زندگى خود به تإمل و محاسبه مى پردازند.
به تدریج هر چه از سن بلوغ فاصله بیشتر مى شود و قواى عقلى و فکرى تقویت مى گردد این گونه مسایل نیز در کنار پاسخگویى به نیاز جنسى در دایره محاسبات و آینده نگرى انسان وارد مى شود. هر چه بر مقدار این فاصله افزوده شود این موضوع نیز با شدت بیشترى, فکر و حواس او را به خود مشغول مى سازد.
البته این کار در جاى خود خوب, پسندیده و لازم است که در پاسخنامه پیش به اهمیت آن و شمه اى از این صفات اشاره کردیم. و شاید بر اساس همین حکمت است که ازدواج دختران ـ که به جهت زودرس بودن بلوغ آنان, معمولا در سنین کمتر از پسران به وقوع مى پیوندد و آنها تا آن زمان هنوز تجربه کافى براى زندگى و معاشرت زناشویى نیاموخته اند و از سوى دیگر اختیار طلاق نیز, جز در موارد معین, بر اساس حکمت و مصلحت, به آنها داده نشده است ـ باید با اجازه و موافقت پدر و ولى صورت پذیرد, تا سرنوشت آینده و زندگى آنان با دوراندیشى و احتیاط پدر, که از تجربه و احاطه بیشترى نسبت به مسایل زندگى و ضروریات و لوازم آن برخوردار است, تإمین شود و با نزدیک نگرى و ناپختگى و پیروى از هوس, دست خوش تزلزل و ناکامى نگردد.
ولى گاهى در سنین بالاتر این قضیه به سرحد وسواس مى رسد و به تدریج نکاتى ریز و غیر قابل اعتنا جاى مهمى را در این مجموعه به خود اختصاص مى دهد و از باب ((هر آنچه شرطش افزون گردد وجودش حاکم مى شود)) به تدریج دستیابى به چنین همسر مطلوبى به آرزویى تبدیل مى شود که به آسانى قابل تحصیل نیست و تجربه نشان داده است که چنین انسانهایى پس از افول غریزه و سستى آن و فروکش کردن عواطف و احساسات پاک جوانى و غالبا نرسیدن به خواسته واقعى خود, احساس ناکامى و شکست کرده و خود را از قافله زندگى انسانى عقب مانده مى یابند.
این نکته را باید توجه داشت که انسانهاى معمولى خالى از عیب و نقص نیستند. هنر زندگى کردن در این نیست که زن و شوهر از هر جهت موافق و مطلوب هم بوده و هیچ نارسایى در وجودشان نباشد بلکه هنر زندگى در این است که با سرپنجه تدبیر, صفا, محبت و ایثار, نقایص و کمبودهاى جزیى و قابل اغماض در هر یک از طرفین پوشیده شده و تحت الشعاع صفات, ویژگیها و شرایط اصلى و اساسى قرار گرفته و از آن چشم پوشى شود.
قرآن کریم مى فرماید: ((هن لباس لکم و انتم لباس لهن)); آنان[ زنان] پوشش شمایند و شما نیز پوششى براى آنان هستید.(۳)
همچنان که لباس عیب بدن را مى پوشاند زن و مرد نیز باید ساتر و حجاب عیوب هم باشند. و با عیب پوشى نسبت به یکدیگر به توافق و تفاهم واقعى و در پرتو آن به عشق و محبت نسبت به هم دست یابند.
۳ـ گریز از مسوولیت پذیرى
بسیارى از اینکه پذیرش ازدواج و اقدام به تشکیل خانواده, همراه با قبول مسوولیتى بزرگ, در اداره زندگى, رفت و آمدها, ارتباطات جدید, خواسته هاى همسر و احیانا برخى نزدیکان او و در نهایت بچه دارى و تربیت فرزند, است در هراسند و این قضیه گاهى آن چنان در دیدگاهشان دشوار و سنگین



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 25 بهمن 1393


بيانات رهبر معظم انقلاب در مورد ازدواج جوانان

 

بيانات رهبر معظم انقلاب در مورد ازدواج جوانان
 
 
 
خداوند از زن و مرد تنها خوشش نمی‌آيد
خدای متعال از زن و مرد تنها خوشش نمی‌آيد، مخصوصا آن‌هايی كه جوانند و بار اولشان است. مخصوص جوان‌ها هم نيست. خدای متعال از زندگی مشترك و مزدوج خوشش می‌آيد. آدم تنها، مرد تنها و زن تنها كه همـه عمر را به تنهايی می‌گذراند، از ديد اسلامی چيز مطلوبی نيست . مثل يك موجود بيگانه است در مجموعه پيكره انسانی. اسلام اين طور خواسته كه خانواده، سلول حقيقی مجموعه پيكره جامعه باشد نه فرد تنها.
خطبه عقد 75/10/05
 
مال و جمال، يا كمال؟ كدام انگيزه؟
اگر چنانچه كسی بخاطر مال و جمال ازدواج كند، طبق روايت ممكن است خدای متعال مال و جمال را به او بدهد و ممكن هم هست كه ندهد. اما اگر چنانچه برای تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بكند، خدای متعال به او مال هم خواهد داد جمال هم خواهد داد. ممكن است كسی بگويد جمال كه اعطا كردنی نيست؛ يك كسی يا جمال دارد يا ندارد! معنايش اين است كه چون جمال در چشم شما و دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان كسی را خيلی هم جميل نباشد، دوست داشت او را جميل می‌بيند. وقتی كسی را دوست نداشت هر چقدر هم جميل باشد به نظر او جميل نمی‌آيد.
خطبه عقد  77/10/13
مرد قوام است و زن ريحان
اسلام مرد را قوام و زن را ريحان می‌داند. اين نه جسارت به زن است نه جسارت به مرد. نه ناديده گرفتن حق زن است نه ناديده گرفتن حق مرد؛ بلكه درست ديدن طبيعت آنهاست. ترازوی آنها هم اتفاقا برابر است؛‌ يعنی وقتی جنس لطيف و زيبا و عامل آرامش و آرايش معنوی محيط زندگی را در يك كفه می‌گذاريم، و اين جنس مديريت و كاركرد و محل اتكا بودن و تكيه‌گاه بودن برای زن را هم در كفه‌ی ديگر ترازو می‌گذاريم، اين دو كفه با هم برابر می‌شود. نه آن بر اين ترجيح دارد و نه اين بر آن.
خطبه عقد 78/12/22
مفهوم خوشبختی
خوشبختی عبارت است از آرامش، احساس سعادت و احساس امنيت. جشن و اسراف و زياده‌روی، كسی را خوشبخت نمی‌كند. مهريه و جهيزيه هم كسی را خوشبخت نمی‌كند. پای‌بندی به روشِ شرع است كه انسان را خوشبخت می‌كند.
خطبه عقد 75/02/10
 
 
 
اصل قضيه "عشق" است
اگر در زندگی محبت وجود داشت، سختی‌های بيرون خانه آسان خواهد شد. برای زن هم سختی ‌های داخل خانه آسان خواهد شد.
خطبه عقد 77/08/11
در ازدواج، اصل قضيه محبت است. دخترها و پسرها اين را بدانند. اين محبتی كه خدا در دل شما قرار داده حفظ كنيد.
خطبه عقد 74/10/17
دختر و پسر، عروس و داماد به هم محبت بورزند؛ چون آن محبت ملاطی است كه اين‌ها را برای هم حفظ می‌كند، در كنار هم نگه می‌دارد و نمی‌گذارد از هم جدا شوند. محبت خيلی چيز خوبی است. محبت كه بود وفاداری هم هست.
خطبه عقد 76/09/24
بزرگترها هم كمك كنند
بايد جوان‌ها را هدايت كرد، اما در جزئيات آن‌ها نبايد دخالت كرد كه زندگی برای آن‌ها مشكل می‌شود.
خطبه عقد 76/09/06
مبادا بعضی‌ها با دخالت‌های خودشان، بعضی‌ها با كم‌ظرفيتی و خويِ بچگی خودشان، اين بنای مستحكم را به اندك چيزی متزلزل مي كنند. اگر ديديد دخالت‌های آن‌ها اين زن و شوهر را نسبت به دل چركين می‌كند، ديگر اجازه ندارند دخالت كنند.
خطبه عقد 75/02/17
ساده زيستی و ميانه‌روی
زندگی‌را ساده برداريد، البته ما خيلی هم اهل زهد و تقوا نيستيم. خيال نكنيد. آن سادگی كه ما می‌گوييم آن سادگی زُهّاد و عُبّاد نيست. سادگی به نسبت اين كارهايی است كه مردمِ امروز می‌كنند و الا نه، سادگی ما را اگر آن مردان خدا بيايند نگاه كنند شايد هزار تا ايراد هم به آنچه كه ما سادگی می‌دانيم بگيرند.
خطبه عقد 74/05/11
قناعت برای همه مفيد است
قناعت كنيد، از قناعت خجالت نكشيد. بعضی‌ها خيال می‌كنند كه قناعت مال آدم‌های تهيدست و فقير است و اگر آدم داشت، ديگر لازم نيست قناعت كند. نه، قناعت يعنی در حدّ لازم، در حدّ كفايت، انسان توقف كند.
خطبه عقد 76/01/01
توقعات ماديِ زياد و بالا، موجب تنگی معيشت و ناراحتی خود انسان می‌شود، اگر انسان توقع خودش را از زندگی توقع كمی قرار دهد، اين مايه‌ی سعادت خواهد بود. نه فقط برای آخرت انسان خوب است، كه برای دنيای انسان هم خوب است.
خطبه عقد 79/12/21
از مراسم عروسی آغاز كنيد
در همه‌ی امور زندگی‌تان سادگی را رعايت كنيد. اولش هم از همين مراسم ازدواج است، از اينجا شروع می‌شود. اگر ساده برگزار كرديد قدم بعدی‌اش هم می‌شود ساده و الا شما كه رفتيد آن مجلس كذاييِ مثل اعيان و اشراف‌های طاغوت را درست كرديد، بعد ديگر نمی‌توانيد برويد توی خانه‌ی كوچكی مثلا با وسايل مختصری زندگی كنيد. اين جور نمی‌شود ديگر. چون خراب شده و از دست رفته است. از اول، زندگی را پايه‌اش را براساس سادگی و ساده‌زيستی بگذاريد تا زندگی بر خودتان، بر كسانتان و بر مردم جامعه ان‌شالله آسان شود.
خطبه عقد 74/06/13
 

تشريفات ساده‌ی ازدواج اسلامی
شما اگر نگاه كنيد به تشريفات ازدواج در ميان اقوام مختلف، خواهيد ديد در اسلام تشريفات ازدواج ساده است. البته جشن و سرور و اين‌ها عيبی ندارد، هركس هر مقداری كه مايل است، اما اين‌ها جزو دين و تشريفات رسمی و دينی ازدواج نيست. هر كس خواست می‌تواند انجام دهد، هركس نخواست، نه. اينكه حتما بايد بروند در يك معبدی و زانو بزنند جلوی كسی و چه بكنند و مراسمی كه در جاهای ديگر وجود دارد، در اسلام نيست. در اسلام، يك صيغه‌ای است شرعی كه بايد خوانده شود. الته در اسلام برای معاملات گوناگون، معاملاتی كه اهميتش كمتر از ازدواج است، شاهد می‌گيرند ... حالا هم كه مقررات ثبت است و درج در محاكم. مراكز ثبت رسمی است و هيچ تشريفاتی ندارد؛ می‌توانند خيلی راحت و بدون تشريفات اين ازدواج را انجام دهند.
خطبه عقد 79/06/28
 
از خاندان پيامبر (ص) تقليد كنيد
بهترين دخترهای عالم، حضرت زهرا السّلام عليها بود. بهترين پسرهای عالم و بهترين دامادها هم،حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بود. ببينيد اين‌ها چگونه ازدواج كردند؟ هزاران جوان زيبا و با اصل و نسب و قدرتمند و محبوب به يك تار موی علی بن ابيطالب عليه السّلام نمی‌ارزند . هزاران دختر زيبا و با اصل و نسب هم به يك تار موی حضرت زهرا السّلام عليها نمی‌ارزند. آن هايی كه هم از لحاظ معنوی و الهی آن مقامات را داشتند، هم بزرگان زمان خودشان بودند .ايشان دختر پيامبر صلی الله عليه و اله بود. رئيس جامعه اسلامی، حاكم مطلق. او هم كه سردار درجه يك اسلام بود . ببينيد چطوری ازدواج كردند؟ چه جور مهريۀ كم، چه جور جهيزيّه كم. همه چيز با نام خدا و ياد او . اين‌ها برای ما الگو هستند. همان زمان جاهلانی بودند كه مهريۀ دختران‌شان بسيار زياد بود مثلاً هزار شتر. آيا اين‌ها از دختر پيامبر صلی الله عليه و اله بالاتر بودند؟ از آن ها تقليد نكنيد. از دختر پيامبر صلی الله عليه واله تقليد كنيد ،از امير المؤمنين عليه السّلام تقليد كنيد.
خطبه عقد 75/02/17
لباس عروس كرايه‌ای
بعضی‌ها لباس عروس گران قيمت می‌خرند. نه! چه لزومی دارد. حالا لباس عروس می‌خواهند، بعضی‌ها لباس عروس را می‌روند كرايه می‌كنند. چه مانعی دارد؟ ننگ است؟ نه! چه ننگی؟ چه مانعی دارد؟ بعضی‌ها اين‌ها را ننگ می‌دانند. ننگ اين است كه انسان يك پول گزافی بدهد، چيزی بخرد كه يك‌بار آن را مصرف كند، بعد بياندازد دور. يك‌بار مصرف! آن‌هم با اين وضعی كه بعضی مردم دارند، بعضی‌ها واقعا نياز دارند.
خطبه عقد 74/10/04
پيامبر اكرم (ص) سنّتِ مهريۀ جاهلی را شكست
خود آن كسی كه مشرّع مهر است – كه نبی اكرم  صلی الله عليه و اله با شد – كه از همۀ كائنات بالاتر است و دختر مطهره و عزيزۀ او كه از همۀ زنان عالم از اولين و آخرين بالاتر است و شوهـر او كه امير المؤمنين عليه السّلام باشد كه از جميع خلايق از اولين و آخرين بعد از پيامبر صلی الله عليه و اله بالاتر است، برای اين دو كه جوان بودند، زيبا بودند، عنوان داشتند، محترم بودند ، اوّل شخص مدينه بودند، ديديد پيغمبر چقدر مهر قرار داد؟
خطبه عقد 71/09/24
پيامبر صلی الله عليه واله آمد وهمۀ اين‌ها را شكست، برای اين كه مانع ازدواج می‌شود. اين‌ها مانع از ازدواج دخترها و پسرها می‌شود. گفت اين چيزها را رها كنيد. ازدواج شروعش آسان است. از لحاظ  شرايط مادی سهل‌ترين است، آنچه كه در ازدواج مهم است رعايت‌های بشری و انسانی است.
خطبه عقد 72/10/06
چرا اصرار بر 14 سكه؟
اين كه می‌بينيد ما گفتيم 14 سكه بيشتر را عقد نمی‌كنيم، نه برای اين است كه چهارده سكه بيشتر اشكالی در ازدواج ايجاد می‌كندخير. چهارده هزار سكه هم باشد، ازدواج اشكالی ندارد، فرقی ندارد. اين است كه آن جنبه معنوی ازدواج، غلبه پيدا كند برجنبه مادی. مثل يك  تجــارت و معامله نباشد. داد و ستد مــادی نباشد. اگـر تشريفات را كم كرديد ،جنبه معنوی تقويت خواهد شد.
خطبه عقد 72/10/26
مهريّه هر چه كمتر باشد به طبيعت ازدواج نزديك‌تر است، چون طبيعت ازدواج معامله كه نيست، خريد و فروش كه نيست، اجاره دادن كه نيست، زندگی دو انسـان است. اين ارتبــاطی به مسائل مادی ندارد. ولی شارع مقدّس يك مهريّه‌ای را معين كرده كه بايد يك چيزی باشد. اما نبايد سنگين باشد. بايستی عـادی بــاشد جوری بــاشد كه همه بتوانند انجــام بدهند.
خطبه عقد 74/05/18
در ازدواج، آنچه كه اتفاق می‌افتد، يك حــادثه و پيوند انسانی است، نه يك معامله پولی و مالی، اگـرچه يك مالی هم در بين هست درشرع مقدّس اسلام، آن مال جنبۀ نمادين دارد. جنبۀ رمزی دارد. خريد و فروش و بده بستان نيست.
خطبه عقد 71/01/05
عزت دختر به اخلاق است نه به جهيزيه
جهيزيه برای دختر مايه عزت نيست. عزت دختر به اخلاق او به رفتار و شخصيت خود اوست. بعضی از خانواده‌های عروس، خودشان را اذيت می‌كنند و به زحمت می‌اندازند و اگر پول هم ندارند به زور پول تهيه می‌كنند. اگر پول دارند زيادی خرج می‌كنند، برای اين‌كه يك جهيزيه پر زرق و برقی را مثلا در اختيار دخترشان بگذارند.
خطبه عقد 77/12/28
مهريه و جهيزيه زياد، هيچ دختری را خوشبخت نمی‌كنند و هيچ خانواده‌ای را به آرامش و سكون و اعتماد لازم نمی‌رساند. اين‌ها زوايای زندگی است. فضول زندگی است و جز دردسر و اسباب زحمات و اسباب مشكل فايده‌ای ندارد.
خطبه عقد 75/09/18
مبادا برويد پول قرض كنيد، جهيزيه درست كنيد. مبادا خودتان را به زحمت بيندازيد. مبادا خانواده‌تان را به زحمت بيندازيد. مبادا خيال كنيد كه دخترتان اگر جهيزيه‌اش كمتر از دختر همسايه و قوم و خويش بود، اين سرشكستگی است. نه اين سرشكستگی نيست.
خطبه عقد 81/03/29
چشم و هم چشمی و معضل جهيزيّه
خانواده ها روی چشم و هم چشمی، جهيزيّه را برای خودشان يك معضل می‌كنند. بعد كه اين معضل را خودشان به يك نحوی تحمّل كردند، تازه نوبت ديگران است كه رنج اين معضل را ببرند. برای خاطر اين كه وقتی شما درجهيزيّه دخترتان اين همه وسايل درست كرديد، بعد كسانی كه ديدند، تكليف آنها چيست؟ اين چشم و هم چشمی‌ها آخر به كجا خواهد رسيد؟ اين همان مشكلاتی است كه درست خواهد شد. اسلام می‌خواهد اين‌ها نباشد.
خطبه عقد 73/03/16
جهيزيۀ بهترين عروس عالم
شما نگاه كنيد به دختر پيغمبر اكرم صلی الله عليه و اله  بهترين دخترهای عالم ، فاطمه زهرا عليها السلام بود. بهترين زن‌های اوّلين و آخـرين، فاطمه زهرا عليها السلام  بود. هرگـز دختری به آن خوبی، به آن شرافت و به آن عظمت نيامده است همه‌ی زن‌های عالم از اوّل تا آخر در مقابل او مثل خدمتكارهايی هستند‌. مثل ذرّاتی هستند در مقابل خورشيد جهان افروز. شوهرش هم امير المؤمنين عليه السلام، بهترين مردان عالم. اگرچه همۀ فضائل و مكارم‌شان را جمع كنيم. همۀ مردان عالم به يك ناخن او هم نمی رسند؛ اين دو مظهر عظمت، مظهر زيبايی و فضيلت، با هم ديگر ازدواج كردند.

جهيزيّه شان همان چند قلم ارزان قيمتی بود كه در كتاب ها نوشته اند. ضبط كرده اند: يك تكّه حصير، يك تكّه ليف خرما، يك دست رختخواب  و يك دستاس، يك كوزه، يك كـاسه. همه‌اش را اگر چنانچه به پول امــروز روی همديگر بگذارند، معلوم نيست كه چند هزار تومان بيشتر بشود.

همان مهريّه را از امير المؤمنين عليه السلام گرفتند و پولش را دادند جهيزيۀ مختصری را فراهم كردند و بردند خانۀ شوهر. حالا ما نمی‌گوييم دخترهای ما مثل فاطمه زهرا عليها السلام جهيزيّه بگيرند. نه دخترهای ما مثل فاطمه زهرا هستند و نه خود ما ها مثل پدر ايشان هستيم  و نه پسرهای ما مثل امير المؤمنان عليه السلام  شوهر فاطمه زهرايند. ما كجا آنها كجا؟! از زمين تا آسمان با هم فرق داريم، اما معلوم می‌شود راه، آن راه است.

جهت، آن جهت است. جهيزيّه را مختصر بگيريد. به اين و آن نگاه نكنيد، خرج زيادی نكنيد. كار را برای انسان كه ندارند مشكل نكنيد .
خطبه عقد 72/01/05
جهيزيۀ فاطمه زهرا عليها السلام به قدری بود كه شايد دو نفر آدم با دست می‌توانستند از اين خانه بردارند ببرند آن خانه. ببينيد افتخار اين‌ها ست. ارزش اين هاست .آيا پيامبر اكرم صلی الله عليه و اله نمی‌توانستند يك جهيزيّه مفصل تشكيل دهند؟

اگر پيامبر صلی الله عليه واله اشاره‌ای می‌كردند، اين مسلمانانی كه در اطراف ايشان بودند، بعضی‌هايشان هم آدم‌های متمكّنی بودند، پول هم داشتند ازخدا می‌خواستند كه بيايند و يك هديه‌ای بدهند، كمكی بكند، نكردند. چرا نكردند؟ اين برای اين است كه من و شما ياد بگيريم.

و الاّ بنشينيم و تعريف كنيم و خوشمان بيايد و بعد هم ياد نگيريم، چه فايده ای دارد؟ استفاده‌اش را نمی بريم‌. نسخۀ طبيب را كه انسان نبايد بگذارد روی طاقچه تماشا كند. بايد عمل كنيم تا بهره‌اش را ببريم. رژيم غذايی را بايد عمل كنيد تا فايده‌اش را ببريد. اين‌ها رژيم غذايی روح است، رژيم غذايی صحّت جامعه است. صحت خانواده است بايد عمل شود. ساده بر گذار كنيد.
خطبه عقد 75/09/05
عروس خانم‌ها! شما نگذاريد
نگذاريد جهيزيّه‌ها را سنگين كنند. دخترها نگذارند. عروس‌ها، شما نگذاريد. پدر و مادرها هم اگر می‌خواهند شما نگذاريد. اين همه جنس گران را می‌خواهيد چه كنيد؟
خطبه عقد 73/09/23
مادرهای عروس‌هـــا در تهيّه جهيزيّه دست نگه دارند، خيلی افــراط يا اسراف نكنند. نگويند حالا مثلاً دخترمــان است دلش می‌شكند. نه. دخترها خوبند. دخترها نمی‌خواهند. ما بيخود نبايد دل آن‌ها را بكشانيم به اين سمت كه هر چيز قشنگ و لوكس و ... حتماً بايد برايش تهيه شود.
خطبه عقد 79/11/16
اين دختر خانم‌ها كه می‌خواهند جهيزيّه درست كنند، برای خريد اسباب سر عقد و جهيزيّه، توی اين دكان‌های گران قيمت بعضی از جاهای تهران، آن محلاّت گران قيمت كه معروف است - نمی‌خواهم البته اسم بياورم - من می‌شناسم كه كجاهاست كه دكان‌هايش معروف است به جنس گران‌، اصلا ًطرف آن‌ها پا نگذارند. بروند آن جاهايی كه معروف به گرانی نيست. اين طور نباشد كه داماد بيچاره را دنبال‌شان راه بيندازند برای خريد عروس و خريد عقد. متأسفانه از اين كارها می‌كنند.
خطبه عقد 72/03
 


نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 24 بهمن 1393


جوان و آسيب هاي اجتماعي

جوان و آسيب هاي اجتماعي

 

 

 

جوانی نعمتی بی بدیل در طول حیات انسان و دارای اهمیت و حساسیت فراوانی است که از دست دادن آن، مایه خسرانی غیرقابل جبران خواهد گشت.

 

برای بهره برداری هرچه بهتر از جوانی و حفظ آن از انحراف و تباهی، نیازفراوان بر آگاهی داریم؛ ولی آیا صرف آگاهی از ویژگی های جوان می توان در مسیر تربیت صحیح قدم گذاشت؟

 

آیا تنها با پرورش خصایص و شناخت زمینه های آن جوان می تواند به کمال برسد؟

 

آیا شناخت آفات و آسیب های جوانی لازم نیست؟

به طور کلی هر نعمت الهیبه نوعی عرصه آزمایش افراد است. برای استفاده صحیح از نعم الهی و موفقیت در آزمایش خداوندی، شناخت آفات هر نعمت و زدودن آن لازم است.

 

مسلماً «جوانی» که از موهبت های بزرگ الهی برخوردار است از این قانون، مستثنا نیست.

 

جوانی به خاطر گران قدر بودن ومهم بودن آن، آفات و آسیب های زیادی را هم در بر دارد.[1]

 

جوان در عصر شگفتن و رشدسریع غرایز و احساسات قرار دارد، آفات و آسیب های جوانی از این ناحیه است.

 

اگر جوان آسیب ها را بشناسد و سعی در از بین بردن آنها بکند غرایز و عواطف مسیر صحیح خود راطی می کند



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 23 بهمن 1393


انتخاب برتر

انتخاب برتر، زندگی بهتر

همه ما می‌خواهیم که در زندگی، فرد خوش‌بختی باشیم و نیز آرزومندیم که ازدواجمان سرانجام خوبی داشته باشد. ازدواج، پیمانی است مقدّس که در میان تمام اقوام و ملل و تمامی زمان‌ها و مکان‌ها وجود دارد. ازدواج، یک نیاز و خواست طبیعی زن و مرد است که همه مکاتب سالم در جوامع بشری، بویژه مکاتب آسمانی و مخصوصاً دین اسلام، بر آن صحّه نهاده، پیروان خود را به آن ترغیب کرده‌اند.

از مهم‌ترین اهداف ازدواج، می‌توان نیل به آرامش و آسودگی خاطر، تأمین نیازهای جنسی، بقای نسل، تکمیل و تکامل، سلامت و امنیت اجتماعی و تأمین نیازهای روانی ـ اجتماعی را نام برد. امّا از آن جا که هر کاری به مهارت و دانش نیاز دارد، در امر ازدواج نیز برای همسری توانا شدن، باید دانش و مهارت لازم رابه دست آورد. زن و شوهر، با یادگیری مهارت‌های ارتباطی و به کار بستن آن، می‌توانند روابط خویش را بهبود بخشند و یار و غمخوار یکدیگر باشند.
آگاهی
اکثر زوج‌هایی که دوره نامزدی را می‌گذرانند، امید زیادی به اینده دارند. آنها احساس می‌کنند که عشق، تمام وجودشان را تسخیر کرده است؛ امّا ایا تضمین خواهند کرد که مانند میلیون‌ها زوج دیگر، در رابطه‌ای خسته‌کننده و کسالت‌آور، گرفتار نخواهند شد؟ ازدواج، حلقه نامزدی یا آلبوم عکس نیست؛ بلکه راهی برای رسیدن به آرامش است و چنین امری، میسّر نمی‌شود، مگر در سایه آگاهی. آگاهی، غذای صبح افراد پیروزمند است و بیشتر آسیب‌‌دیدگی‌های اجتماعی، ناشی از عدم آگاهی است.
شناخت، لازمه موفّقیت
در یک ازدواج موفّق، زن و شوهر، باید دیدگاهی روشن و شفّاف درباره فلسفه زندگی (به طور کلّی) و زندگی خانوادگی و دستاوردهای آن (به طور اختصاصی)، داشته باشند؛ از نقاط ضعف و قوّت، سرگرمی‌ها، علایق و مهارت‌های خود آگاه باشند این آمادگی را داشته باشند که برای پیشبرد این موارد، مجهّز گردند و آنها را در شریک زندگی خود رشد دهند. زوجین، علاوه بر شناخت خویش، باید از شخصیت خاص همسر و ویژگی‌های جنسیتی او نیز آگاهی به دست آورند و به گونه‌ای مؤثّر و با کفایت، از امکانات خانواده، برای دستیابی به اهداف مشترک خانواده، استفاده بهینه به عمل آورند و سعی کنند که تعامل و ارتباط بین خانواده و محیط بیرون از خانواده را به طور کارآمد، کنترل و تنظیم کنند.
شناخت خود و شناخت یکدیگر
برقراری ارتباط خوبْ بین دو نفر، مستلزم شناخت از شخصیت خود و دیگری است. با اهمیت‌ترین صفات شخصیتی در زندگی زناشویی، عبارت‌اند از: اعتماد به نفس بالا، احترام به خویشتن، جرئتمندی، آرامش، انعطاف‌پذیری، مردم‌آمیزی و رشد و پختگی عاطفی و هیجانی.
برای ایجاد آرامش در خود و دیگری، باید به مواردی از قبیل: ابراز عواطف مثبت، محترم شمردن یکدیگر، اعتبار بخشیدن به هم، درک متقابل، همدلی، شوخ‌طبعی و تحسین و تمجید، توجّه داشت و عواطف و احساسات خود را به راحتی برای یکدیگر بیان کرد؛ زیرا بیان احساسات، مشکلات را به طور چشمگیری کاهش می‌دهد و هماهنگی عاطفی، فکری و رفتاری لازم را میان زوجین برقرار می‌کند.
به طور کلّی برای دستیابی به آرامش بیشتر و سلامت روان در خانه، باید به «پنج میم» یعنی: محبوب بودن، محترم بودن، مطرح بودن، مفید بودن و مهم بودن، توجّه کافی داشت؛ زیرا در سایه آنها به میم ششم، یعنی: «موفّقیت» دست خواهیم یافت.
خوب بودن، کافی نیست
در امر ازدواج، باید به اصل خوب بودن و علاقه خاص داشتن، توجّه کرد. اکثر انسان‌ها خوب‌اند، امّا هر خوبی، ممکن است «جور» نباشد. تمام خوب‌ها با هم جور نیستند. باید ویژگی‌های افراد، متناسب با یکدیگر باشد. جور بودن، امری است که خوب بودن و علاقه‌مندی را تجدید می‌کند.
در یک ازدواج خوب یا کامل، ما به دنبال شباهت‌ها نیستیم؛ بلکه مکمّل می‌خواهیم. هر کس باید قرینه خود را پیدا کند. یک ازدواج خوب، به یک پازل (جورچین) می‌ماند که تکّه‌های آن باید با هم جور باشند.
پازل زندگی خود را جوری تکمیل کنید که دل‌انگیز و برانگیزاننده باشد و تناسب‌هایی از قبیل: تناسب سنّی، تناسب طبقاتی، تناسب فکری و عقیدتی، تناسب تحصیلی و تناسب ساختار خانوادگی را در بر داشته باشد.
عشق را زنده نگه دارید
باید اذعان کرد که علّت شکست در ازدواج، این است که ما با ترفندهای مبارزه با مشکلات خود آشنایی نداریم و در روابط قبل از ازدواج، از یکدیگر، سؤالات کافی نمی‌پرسیم. نشانه‌های هشداردهنده را می‌بینیم، ولی نسبت به آن، بی‌توجّه هستیم و تسلیم عشق‌های کوری می‌شویم که به جای این که در ما اشتیاق به وجود آورند، ایجاد ترس می‌کنند.
عشق، خصوصی‌ترین احساس بشر و دلیلِ بودن و ماندن است. عشق، تجربه‌ای اعجازگونه و قدرتمند است، به طوری که در آغاز زندگی مشترک، هر دیدار و گفتگو میان زن و شوهر، بسیار درست و بی کم وکاست به نظر می‌رسد؛ امّا به زودی، این جاذبه و شیفتگی، به یک رابطه تبدیل می‌شود.
عشق ،نیرویی مثبت است که در فضای مثبتْ رشد می‌کند و در فضای منفی، پژمرده می‌شود. هنگامی که با همسرتان در فضای مثبتْ زندگی کنید، رابطه‌تان بسیار ساده‌تر خواهد بود و مشکلات، سریع‌تر حل می‌شوند و سرزنشِ کمتر، و تشریکِ مساعی بیشتری، بین شما به وجود خواهد آمد.
پیشنهاد
ـ ازدواج باید روشی برای عشق ورزیدن، گرامی داشتن، تجلیل و ستایش هر روزه از همسر و ابراز تعهّد باشد.
ـ ازدواج باید فرایندی فعّال و شراکتی باشد؛ نه حالتی ساکن و ایستا.
ـ ازدواج، ارتباطی عمیق و صمیمی است. بنا بر این باید کانون خانواده را به یک کانون گرم، مبدّل کرد، نه به یک میدان مبارزه.
ـ ازدواج با فردی که نمی‌تواند احساسات خود را با شما سهیم شود، در واقع، شکلی از خودْتنبیهی یا لجاجت با خویشتن است. پس با افرادی که از لحاظ احساسی، خسیس‌اند، ازدواج نکنید؛ زیرا عمداً شما را وادار می‌کنند که عشق را از آنها گدایی کنید.
ـ روابط و علایق جنسی میان شما و همسرتان باید به شکلی وجود داشته باشد که رابطه شما از یک دوستی ساده، متمایز گردد.
ـ از افرادی که احساسات و عواطفشان خاموش و مرده است، دوری کنید.
ـ هرگز به منظور اجتناب از درگیری و برخورد، سازش نکنید.
ـ برای داشتن ازدواج موفّق، به سه رکن اساسی: جاذبه، تفاهم و تعهّد، نیازمندید.
ـ در هنگام ازدواج، نسبت به نقاط ضعف مشکل‌آفرین، مانند: اعتیاد، خشم، اختلالات جنسی و... توجّه کافی داشته باشید.
ـ عشق، راهی است، برای رسیدن به خدا. پس همسر زندگی‌تان را هر چه هوشیارانه‌تر انتخاب کنید؛ زیرا از روزنه دید او به درک گوشه‌ای از جمال حقْ نایل می‌گردید.
ـ عشق، پایه و اساس یک ازدواج موفّق است؛ امّا اگر قرار است که، رابطه، زنده بماند و رشد کند، به چیزی بیش از عشق نیازمندید و آنچه که موجب شکست در ازدواج می‌شود، کمبود عشق نیست، کمبود دوستی است.
حدیث زندگی :: بهمن و اسفند
۱۳۸۵، شماره ۳۳ 

منابع:
ـ عشق، مهرداد انتظاری، تهران: نشر نامک، اوّل،
۱۳۸۳.

ـ لحظه‌های ناب و حقیقی، باربارا دی آنجلیس، مترجم: هادی ابراهیمی، تهران: نسل نواندیش، دوم،
۱۳۸۴.
ـ ایا تو آن گمشده‌ام هستی؟، باربارا دی آنجلیس، مترجم: هادی ابراهیمی، تهران: نسل نواندیش، دوم،
۱۳۸۴.
ـ انتخاب عاقلانه، مسعود غفاری، تهران: یادآوران، پنجم،
۱۳۸۴.
ـ آموزش قبل از ازدواج (راهنمای عملی برای زوج‌های جوان)، اکرم خمسه، قم: دانشگاه الزّهرا،
۱۳۸۲.
ـ عاشقانه‌ها، سیندی هایذ، مترجم: مهران انتظاری، تهران: نشر نامک،
۱۳۸۳.

 

 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 23 بهمن 1393


ازدواج, خانواده و زندگى

ازدواج, خانواده و زندگى
سن ازدواج
بلوغ, یک پدیده طبیعى است که زمان آن در همه کس و همه جا یکسان نیست. از مطالعه حالات انسانها در نقاط مختلف جهان, این حقیقت به دست مىآید که معمولا دختران و پسرانى که در نقاط گرمسیر زندگى مى کنند و با شرایط رشد و نمو آن مناطق پرورش مى یابند, زودتر از جوانانى که در نقاط سردسیر زندگى مى کنند به حد بلوغ مى رسند.
مطالعه تاریخ زندگى اعراب در عربستان که یک منطقه گرم و سوزان مى باشد مى تواند شاهدى بر این واقعیت باشد.
البته براى استقلال در امر ازدواج, تنها رسیدن به سن بلوغ جنسى کافى نیست, بلکه علاوه بر آن, دختر و پسر باید ((رشید)) باشند, یعنى بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند تا اراده آنان در امر ازدواج, یک رکن اساسى به شمار آید.
معناى رشد
انسان همانند سایر موجودات زنده, پیوسته در حال تغییر است و این تغییر طبیعى و همگانى به صورت افزایش در قد, وزن و پیدایش عادتها و مهارتها و بطور کلى تغییر در رفتار در جنبه هاى اجتماعى, اقتصادى و عاطفى, به تدریج ظاهر مى شود و این همان چیزى است که در روانشناسى رشد مورد بحث و گفتگو قرار مى گیرد.
رشد, توانایى و قدرت فکرى فرد در امور اقتصادى و اجتماعى است.
حضرت امام خمینى(ره) ((رشد)) را اینگونه معنا کرده اند:
((
رشد عبارت است از دقت و زیرکى و مواظبت براى سود بردن در معاملات و حفظ و نگهدارى مال از اتلاف و صرف کردن آن در مواردى که عقلا به کار مى برند.))(۱)
با این بیان مى توان رشد در دختران را اینگونه معنا کرد:
((
توان در اداره زندگى و تربیت فرزند و قبول مسوولیت مادرى و حسن روابط اجتماعى.))
بنابر این ممکن است کودکى به سن بلوغ رسیده باشد و نسبت به تکالیف عبادى مثل نماز و روزه, مسوول باشد, ولى توان انجام فعالیتهاى اقتصادى و اجتماعى را نداشته باشد. در این صورت چنین فردى ((بالغ)) هست ولى رشید نیست.
سن آماده شدن یک دختر براى ازدواج, بستگى به درک عقلى و بلوغ روانى او دارد; امکان دارد دخترى در سن چهارده سالگى و حتى کمتر قوه درک و مسوولیت پذیرى خانوادگى را داشته باشد و بتواند خانواده اى را اداره کند و فرزندان خوبى تربیت کند اما, یک زن سى ساله از اداره خانه و درک مسوولیت بازماند. پس آنچه که در ازدواج مطرح است, آمادگى دختر و پسر است, خواه به سن قانونى!! رسیده باشند یا نرسیده باشند.
در قانون مدنى سابق, سن ازدواج براى دختر را ۱۵ سال و براى پسر ۱۸ سال تعیین کرده بودند و ازدواج پسران و دختران, قبل از این سن ـ مگر در موارد استثنایى ـ ممنوع بود.
عدم توجه به اوضاع جغرافیایى و منطقه اى, عادات و عرفیات و تحول وضع جوانان در دنیاى امروز, مشکلاتى را در عمل به وجود خواهد آورد. در عصرى که روابط دختر و پسر آسانتر شده و با تغذیه بهتر و آموزش جدید و استفاده بیشتر و گسترده تر از وسایل ارتباط جمعى, نوجوانان زودتر از گذشته به رشد فکرى و بلوغ جنسى مى رسند, بالا بردن سن ازدواج, به دشوارى قابل توجیه است.
((
زمانى که در بریتانیا حداقل سن ازدواج پسر را بیست و یک سال و حداقل سن نامزد احراز نخست وزیرى را هیجده سال تصویب کرده بودند, مردم آن کشور اعتراض کردند که آیا مردى که مى تواند در سن هیجده سالگى نخست وزیر شود و مملکتى را اداره کند, براى ازدواج کردن باید سه سال صبر کند؟ قانونگذاران پاسخى داده بودند که بیشتر به شوخى شباهت دارد; آنها گفته بودند: ((گاهى اداره یک زن از اداره یک کشور مشکل تر است.))!(۲)
از طرف دیگر بالا بردن سن ازدواج و محدود کردن دختران و پسران جوان که گرفتار غریزه سرکش نیاز جنسى خود هستند, عاملى براى آلوده شدن آنها و شیوع فساد و فحشا در جامعه است. پسرى که قبل از هیجده یا بیست سالگى از دیدگاه قانون مجاز به تشکیل خانواده نباشد و دخترى که تحت فشار روحى و احساسى قرار گرفته و نتواند آزادانه ازدواج مشروع کند, باید منتظر پیامدهاى منفى و نامطلوب جنسى, روانى و اجتماعى آن بود.
خلاصه اینکه سن مناسب ازدواج, بلوغ جسمى و رشد فکرى است که اسلام حد بلوغ جسمى را بیان کرده ولى حد رشد فکرى را معین نکرده بلکه تشخیص آن را در اختیار خود دختر و پسر و اولیاى آنها قرار داده است.
طرفداران بالا بردن سن ازدواج مى گویند:
۱ ـ پسران و دختران قبل از هیجده و پانزده سالگى صلاحیت تشکیل خانواده را نداشته و قدرت تحمل مشقات و مسوولیتهاى سنگین خانوادگى را ندارند.
۲ ـ ازدواجهاى زودرس عامل مهم وقوع جرم است.
۳



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 22 بهمن 1393


ازدواج و رضایت از زندگی

ازدواج و رضایت از زندگی

     

                                                                                    Top of Form

                                                                                                    Bottom of Form

ما در موقعیت‌های گوناگون زندگی روزمرّه، عواطف و هیجانات فراوان و متفاوتی را تجربه می‌کنیم که تا حدّ زیادی بر تصمیم‌گیری‌ها، اَعمال و افکار ما تأثیر می‌گذارند؛ امّا از آن جا که بشر متمدّن امروز، سعی دارد رفتار خود را بیشتر به تعقّل و تفکّر نسبت دهد، بنا بر این، ارزش کمتری برای عواطف بشری قائل است.

گویی عواطف، در کل موجودیت و هستی انسان، در مرتبه پایین‌تری از عقل قرار دارد، گرچه به لحاظ تکاملی، قبل از این که انسانِ به ظاهر منطقی و متفکّر امروز وجود داشته باشد، عواطف و هیجانات، برای میلیون‌ها سال در سازگاری اجداد ما با شرایط محیط، نقش بسیار مهمّی داشته‌اند و هنوز هم بشر، بدون عاطفه، احساس پوچی می‌کند؛ چرا که بسیاری از مفاهیم زیباشناختی، از عواطف بشر سرچشمه می‌گیرند و گذشته از این، هیجانات، در ادامه بقای ما نقش کلیدی دارند. ازدواج، نمونه بارزی است از تبادل هیجان‌ها و عواطف مثبت انسانی نسبت به انسان دیگر که حالتی از شادکامی (Happiness) یا همان رضایت از زندگی» است.
شناخت هیجانات، رمز کامروایی و ناکامی
متأسّفانه امروزه انسان، از نقش هیجانات خود ـ‌که عامل بسیار مهمی در انگیزش و رفتار هستندـ، آگاهی کمی دارد. ما برای بیان بسیاری از عواطف خود، دچار فقر کلامی هستیم و واژه توصیف‌کننده حالت خود را نمی‌دانیم. این حالت، منجر به فقر ارتباطی بین همسران نیز می‌شود. شادکامی و سلامت ذهنی، در برگیرنده احساسات مثبتی مانند: لذّت، آرامش، حسّ جریان داشتن و شیفتگی در زندگی است.
ازدواج می‌تواند عواطف مثبت را در زندگی مشترک، جاری و تقویت کند. عواطف مثبت، سه دسته‌اند:
۱. آنهایی که به گذشته مربوط هستند؛
۲.
آنهایی که به زمان حال تعلّق دارند؛
۳.
آنچه به اینده مربوط است.
عواطف مثبت مربوط به گذشته، شامل: رضایت خاطر، خرسندی، کامیابی و حسّ سرافرازی می‌شود. خوش‌بینی، امید، ایمان و اطمینان نیز عواطف اصلی مربوط به اینده‌اند؛ امّا عواطف مثبت مربوط به زمان حال، دو طبقه متمایز: لذّات زودگذر» و کامروایی پایدار» را تشکیل می‌دهند. لذّات زودگذر، از کانال‌های حسّی به دست می‌ایند، مانند: احساسات ناشی از روابط جنسی، بوهای خوش و مزه‌های مطبوع.
ازدواج، رقصی بین هیجانات مثبت و منفی
نظر به این که ازدواج، پیوندی عاطفی است، می‌توان عواطف مثبت و منفی را در فرایند آن، تجربه کرد. یعنی آمیزه‌ای از شادکامی و تلخ‌کامی. ازدواج، ظرفیت‌های درونی بسیاری دارد تا بتواند عواطف مثبت را در فرایند زندگی و شدن» به ظهور برساند و آنها را تقویت کند. امّا واقعیت، آن است که زندگی، آمیزه‌ای از شادی‌ها و ناراحتی‌هاست. زوج‌هایی موفّق‌اند که درصد شادکامی‌شان بیش از شکست‌هایشان باشد. با توجّه به تغییر و تحوّلات دهه‌های اخیر، نگرش نسبت به خانواده و سازمان آن، متحوّل گردیده و نیاز به یادگیری مهارت‌های جدید، احساس می‌شود. داشتن ارتباط سالم و در عین حال طولانی با همسر، کارِ دشواری است و نیازمند برقراری تعادل و توازن میان زن و شوهر است؛ زیرا کشش از هر سو بسیار نیرومند است: از یک سو می‌خواهیم جدا و مستقل باشیم و از حقوق فردی خود به بهترین وجه، بهره‌مند شویم و از سوی دیگر، به برقراری ارتباط و دوستی با همسر، شدیداً نیازمندیم و ناچار، باید یا به گروه دوستان و یا خانواده تعلّق داشته باشیم. هنگامی که زوج‌ها، تعادل بین این دو کشش را از دست بدهند، مشکلات زندگی‌شان آغاز خواهد شد و از شادکامی، فاصله می‌گیرند.
نداشتن مهارت‌های لازم» و طرز تلقّی‌های مناسب»، روابط زن و شوهر را با مشکل رو به رو می‌سازد، در حالی که اگر قرار باشد زن و شوهر، به هدف‌های علمی زندگی زناشویی (انجام دادن وظایف روزمرّه، اداره خانواده، اداره امور مالی، تربیت فرزندان و...) و هدف‌های عاطفی خود، جامه عمل بپوشانند، به آن دو، نیاز مبرم دارند. تحقّق این اهداف، مستلزم روحیه همکاری در برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری، تقسیم منطقی کار و اجرای مؤثّر آن است.
از طرفی ازدواج، در مرتبه دوم اهمیت است و آنچه بیش از خودِ ازدواج اهمیت دارد، عشق» است. ازدواج، اگر می‌خواهد همراه با شادکامی باشد، باید با عشق آغاز گردد و حاصل آن باشد، نه بر عکس.
ازدواج‌های امروزی، بیشتر با پیش‌فرض‌ها و تعصّبات گوناگونی درباره موضوعات عاطفی و فعّالیت‌های زندگی انجام می‌گیرند که به مرور زمان، به کشمکش‌ها و اختلافات اساسی در زندگی می‌انجامند و در نهایت نیز شاید طلاق، تنها چاره کار باشد.
شادکامی را به خانه بیاوریم
وجود شادکامی در زندگی زوجین، مستلزم رعایت نکاتی است که بعضی از آنها عبارت‌اند از:
۱.
داشتن مهارت‌های زندگی: علاقه و هیجان ناشی از عشق، با آن که محرّک قدرتمندی برای زوجین است تا به زندگی ادامه دهند، ولی این گونه احساسات، برای ادامه آن، کافی نیستند. امروزه، ما نیاز به خصوصیات و مهارت‌هایی داریم تا بتوانیم ازدواجمان را از میان توفان‌های زندگی، به سلامت به مقصد برسانیم؛ مهارت‌هایی از قبیل: مهارت‌های ارتباطی، تدبیرهای مالی، تغییر نگرش‌های قدیمی، مسائل جنسی، تربیت فرزندان و... .
۲.
دیدن نکات مثبت: وقتی بین زن و شوهری، سوء تفاهمی به وجود می‌اید، باید به چگونگی کار ذهن به هنگام افسردگی و عصبانیت، توجّه کرد. در اغلب موارد، وقتی مایوس هستیم، دستگاه‌ ذهن ما، معنای رفتار دیگران را یا به درستی تفسیر نمی‌کند و یا آن را به تصویری افراطی و منفی بدل می‌سازد و ما را از دیدن نقاط مثبت، محروم می‌سازد. بنا بر این، در مواقعی که احساس می‌کنیم عصبانی هستیم، بهتر است قبل از این که درباره حرف‌های همسرمان قضاوت و موضع‌گیری عجولانه داشته باشیم، با کمی بردباری، ابتدا سعی کنیم با دقّت به سخنان او توجّه کنیم تا بدون هیچ گونه تعصّب و پیش‌داوری‌ای، بتوانیم معنا و مقصود واقعی او را دریابیم و بعد، اقدام به پاسخگویی کنیم.
۳.
پرهیز از خودکم‌بینی: گردن نهادن بی ‌چون و چرا به دستورها و خواسته‌های همسر، به مفهوم نادیده انگاشتن شخصیت، هدف‌ها و نیازهای خویش است. تن دادن به حمایت منبع قدرت، یعنی اعتراف به ضعف، ناتوانی و نیازمند بودن. از این رو، هیچ انسانی، آن قدر وارسته نیست که ناتوانی دیگری را ببیند و خودآگاه یا ناخودآگاه، از آن، سوء استفاده نکند. پس در زندگی مشترک، برای این که بتوانیم به درجه‌ای از احساس رضایت برسیم، نباید به صورت منفعلانه، تسلیم خواسته‌های طرف مقابل شویم؛ بلکه باید با تعامل و گفتگو، به گونه‌ای، روند تحقّق بخشیدن به خواست‌ها و تمایلات خود و همسرمان را مدیریت کنیم که هر دو با درجه‌ای از احساس رضایت، از برآورده شدن خواسته‌ها و تمایلات خود، رو به رو شویم.
۴.
ارتقای مهارت‌های ارتباطی: زن و شوهر، در جریان زندگی، با ده‌ها تصمیم‌گیری کوچک و بزرگ، روبه‌رو هستند: تقسیم وظایف، مسائل دخل و خرج خانواده، ارتباط با خویشان زن یا مرد، انتخاب محلّ زندگی، داشتن فرزند، تربیت فرزند و... .
سبک گفتگو یا آداب صحبت، آموختنی است و نیازمند تمرین. زنان و مردان، تفاوت زیادی در صحبت کردن دارند. به نظر می‌رسد مردان و زنان، غالباً نه فقط در زمان گوش دادن، بلکه هیچ گاه، در روابطشان درست گفتگو نمی‌کنند و نمی‌توانند پیام‌هایشان را درست انتقال دهند و شنونده خوبی هم نیستند و در نتیجه، خیلی زود در زندگی مشترک، به شکست یا احساس شکست و خستگی می‌رسند.
۵.
توجّه به تفاوت‌های شخصیتی: بسیاری از برخوردهای زن و شوهر، ناشی از تفاوت‌های شخصیتی بین آنهاست. مثلاً یکی با عینک شفّاف به حوادث می‌نگرد و دیگری با عینکی سیاه و کِدِر. شخصیت مستقل، پیشنهاد کمک را نشانه تحقیر می‌داند و حال آن که شخصیت وابسته، آن را به حساب توجّه و علاقه می‌گذارد. انسان مستقل، جدایی را مترادف آزادی می‌داند و حال آن که انسان وابسته، جدایی را نشانه انزوا و تنهایی می‌داند. بنا بر این، برای این که یک زندگی شاد و به دور از اختلاف و درگیری را تجربه کنیم، ابتدا باید به شناخت کاملی از شخصیت طرف مقابل، دست پیدا کنیم. در این صورت، در موقعیت‌های گوناگون، خواهیم توانست به گونه‌ای رفتار کنیم که منجر به سوء برداشت از طرف همسرمان نشود و احیاناً اختلافی که ناشی از عدم شناخت شخصیت او باشد، به وجود نیاید.
۶.
اصلاح نظام تفسیری: پیش‌فرض‌های فکری ما درباره مسائل نظام تفسیری، یا قالب فکری ما را تشکیل می‌دهند که معیار و ملاکی می‌شود برای داوری ما درباره پیرامون خود یا نگاه ما به حوادث اطرافمان. مردی که از همسرش شکایت می‌کند و او را بی‌احساس می‌داند و یا زنی که معترض است که شوهرش سلطه‌جویی می‌کند، هر یک، با نظام تفسیری خود، درباره رفتارها قضاوت می‌کنند، بدون آن که ذهنیت‌ها و انگاره‌های فکری خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و چه بسا ممکن است برداشت‌ هر یک از رفتار دیگری، کاملاً اشتباه باشد.
۷.
فاصله گرفتن از معیارهای مطلق‌گرایانه: برخی از ما فکر می‌کنیم که طرز فکر و روش ما در یک مسئله، صد درصد صحیح و روش دیگری و طرز فکر دیگران در آن موضوع، کاملاً و مطلقاً غلط است. نمونه متداول این معیارها را در تربیت کودکان مشاهده می‌کنیم. زن و شوهر، هر کدام، متّکی بر تجربیات خوب و بد گذشته خویش، روشی را توصیه و بر آن، پافشاری می‌کنند و فقط آن را درست می‌دانند. مشخّص است که اگر روش آنها در رویارویی با مسائل مشابه زندگی، متفاوت باشد، باعث ایجاد کشمکش و درگیری بر سر پیدا کردن راه حل مسئله خواهند شد.
۸.
بروز دادن و بیان کردن احساسات: برای همسر خود، وقت بگذارید. هر ازدواجی، وقتی موفّق» شمرده می‌شود که در آن، زوجین، برای یکدیگر وقت بگذارند و حرف دلشان را به هم بگویند. باید از خودمحوری‌ها عبور کنیم تا من به ما تبدیل شود. هر کدام از زوجین، به همان اندازه که به وقت فراغتی برای خلوت کردن با خویش به قصد تفکّر یا بودن در کنار دوستان احتیاج دارد، به وقت اختصاصی دیگری نیز برای گفتگو با همسر و شریک زندگی‌اش نیازمند است تا بتوانند سخن یکدیگر را بفهمند و زبان مشترکشان را از دست ندهند و عواطفشان را منتقل کنند و عواطف دیگری را دریابند.
۹. جلب رضایت جنسی همسر: به طور قطع، یکی از اصلی‌ترین اهداف ازدواج، برآورده شدن نیاز جنسی دو همسر و تعدیل این غریزه، از راه طبیعی و معقول و مشروع آن است. این، صمیمانه‌ترین شکل ارتباط بین زن و مرد است. درست به همین دلیل، انتقادهای اتاق خواب، خیلی زود به جنبه‌های دیگر زندگی زناشویی گسترش می‌یابند. عکس این نیز صحیح است و روابط جنسی، می‌تواند اینه تمام‌نمای روابط خانوادگی و زندگی مشترک همسران باشد. بنا بر این، انتقادها و تضادهایی که در سایر زمینه‌ها وجود دارد، ممکن است به شکل انتقاد از روابط جنسی مطرح شود. ضعف مهارت و آگاهی جنسی، غفلت از نیازهای غریزی طرف مقابل و رضایت وی و نیز منتقل ساختن مشکلات زندگی و دلخوری‌های روزانه به این عرصه، سه عامل مهم در تخریب روابط همسران و کاهش سطح رضایتمندی آنان محسوب می‌شوند.

حدیث زندگی :: خرداد و تیر ۱۳۸۷، شماره ۴۱

منابع:
۱.
مردان مرّیخی ـ زنان ونوسی (چگونه روابط زناشویی خود را بهبود بخشیم؟)، جان گری، مترجم: مهدی قراچه‌داغی، تهران: البرز.
۲.
لحظه‌های ناب زندگی (راز شادمانی واقعی را پیدا کنید)، باربارا آنجلیس، مترجم: شهرزاد لولاچی، تهران: اوحدی.
۳.
راز شادزیستن و نشاط کامل در ازدواج موفّق، مارابل مورگان، مترجم: صادق آسوده، تهران: پیک نوید.
۴. با هم برای همیشه (مهارت‌های ارتباطی برای عشق پُردوام)، جان گری، مترجم: مهدی قراچه‌داغی، تهران: پیکان.

 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 22 بهمن 1393


شراب قهرمان ساز یا قهرمان سوز

شراب قهرمان ساز یا قهرمان سوز

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هر چی باهاش حرف میزدم انگار نه انگار ،زل زده بود به سقف و تو حال خودش بود . شاید عشق قهرمانی ، هوش و حواسش رو برده بود. در حالی که ساک تمرینمو مرتب می کردم با سینه پا پهلوش رو فشار دادم و گفتم :آهای دیواربا توأم. نیم نگاهی بهم انداخت و با زحمت زبونش رو چرخوند و گفت: گوش میدم بگو. ناگهان صدای باز شدن در خلوتمونو  بهم زد :سلام .سلام. مخلص آقایون.بد نگذره. بهنام بود . یک پسر شاد و پر انرژی . به اندازه پنج نفر حرف میزد. تا خواستم جواب بهنام رو بدم فرزاد با اون قد بلند و کشیده و بقول خودش ورزشکاریش وارد شد دستی به شونه ام زد و گفت: مخلص آقا جواد .بعد نگاهشو  به سرعت به طرف حامد چرخوند و گفت:چطوری حامد؟ حامد در حالی که از سر جا ش بلند میشد گفت: ممنون . بچه ها میگم کاشکی با آمادگی بیشتری اومده بودیم. سطح مسابقات خیلی بالاست. ما هم که نه تمرین درست درمونی داشتیم، نه تغذیه آنچنانی. فرزاد که خودشو  به میله تخت آویزون کرده بود گفت:بله دیگه، بر فرض که تمرین درست درمون هم داشته باشی ، تا تغذیه ات توپ نباشه ، هیچی نمی شی. با سیب زمینی و ماست و اشکنه هم که آدم قهرمان نمیشه. این روزا دیگه پیتزا و شیشلیک هم جواب نمیده. باید یه چیزی باشه هیکل ساز ! ماهیچه هاتو بپیچونه. حامد با تعجب گفت : مثلا چی؟! فرزاد بی درنگ گفت : مثلا ، آب شنگولی.معجزه میکنه. هیکلی بهم میزنی که خودتم باورت نمیشه .حامد با تعجب بیشتر گفت:شراب.فرزاد گفت:شراب ،ویسکی، ودکا، آبجو ،شامپاین.حامد مثل اینکه از فرزاد انتظار این حرفا رو نداشت حیرت زده گفت: همه اینایی که گفتی حرومه.جسم و روحت رو متلاشی میکنه. نابودت میکنه. بهنام حرف حامد رو قطع کرد و با خنده گفت: آخه مهندس حروم کدومه ؟! نابودی چیه؟! یه چیزی گفتن . تو چرا باور کردی ؟ اگه شراب بد بود خدا باید از همون اول حرام میکرد . چطور برا مسیحیا و یهودیا خوب بود به ما که رسید بد شد. حامد که قضیه رو جدی دید کمی حالت رسمی به خودش گرفت و گفت:

 

کی گفته که شراب تو ادیان گذشته حلال بوده ؟ از اول خلقت آدم تا حالا شراب حروم بوده .از امام رضا(ع) نقل شده که فرمودند:" خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه شراب را در شریعت او حرام نمود.(1)" اینم که در تورات و انجیل فعلی حرفی از حرام بودن شراب نیست بخاطر اینه که این کتابها تحریف شدن و نمیشه به اونا اعتماد کرد.البته طبیعیه که همیشه حرام باشه .چون خاصیت شراب اینه که ، ذهن و بصیرت رو از انسان دور میکنه.

 

پرده ای روی عقل میکشه که دیگه نمی تونی خوب و بد رو تمیز بدی.به خاطر همین به شراب میگن مُسکر . کسی هم که میخوره مست میشه یعنی عقلش زائل میشه.شراب عاطفه خانوادگی و محبت نسبت به زن و فرزند رو ضعیف میکنه. نشنیدی چه پدرایی که فرزندای خود رو با دست خودشون کشتن . یه روایت از امام باقر(ع) خوندم که فرموده بودند: "دائم الخمر ، مانند بت پرست است . شراب برایش رعشه بدن پدید می آورد . مردانگی و انصاف و مروتش را نابود میکند. شراب است که شرابخوار را وادار بر جسارت بر نزدیکان و اقوام و خویشان و خونریزی و زنا مینماید. حتی هنگام مستی نمی تواند از زنای با محارم ایمن باشد. او پس از مستی این کار را بی توجه انجام می دهد و شراب وادار کننده به هر نوع شر و اعمال ضد انسانی است.(2)"

 

آره داداش.شراب انسانیت انسان رو میگیره و روحیه درنده خویی رو به ارمغان میاره.میدونید آمار جرم و جرائم الکلیست ها چقدر بالاست؟50% قتل های عمومی در اثر مصرف مشروبات الکلی بوده همچنین8/77 % ضرب و جرح ها و 5/88 % سرقت ها و 8/88% آزار های جنسی از طرف کسانی بوده که مشروبات الکلی مصرف کرده اند؟(3)

 

و به همین خاطر یکی از دانشمندان اروپایی به این نتیجه رسیده که اگه دولتها ضمانت کنن که درب نیمی از میکده ها رو ببندن میشه ضمانت کرد که از نیمی از بیمارستانها و تیمارستانها بی نیاز بشیم(4). بهنام که چشماش گرد شده بود به من نگاه کرد و با اشاره به حامد گفت:ما تا حالا فکر میکردیم رفیقمون مهندسه نگوآقا پرفسور تشریف دارن! بعد با لبخند همیشگی اش رو به حامد کرد و گفت: پرفسور، همه اینایی که گفتی و این آمار عجیب و غریب مربوط به کشورای غربیه که حساب و کتاب ندارن. اگه واقعا اینقده خطرناکه پس چرا بعضی از پزشکا واسه درد کلیه یا حالا موارد دیگه شراب تجویز میکنن اونوقت نه دین جلوشون رو میگیره و نه قانون ؟ به نظر من که آقا حامد اگه میخوای یه ورزشکار حرفه ای بشی حرف آقا فرزاد رو زمین نذار. حامد نفس محزونی کشید و گفت: دستت درد نکنه. پس بفرما هر کی که حرفه ای و قهرمانه یا خوش اندامه اهل این حرفاست. نه عزیز من اینجوری هام نیست. ما بین ورزشکارا بزرگ شدیم.اتفاقا هر کی که روحیه ورزشکاری داشته باشه ، پاک و با غیرته. مخصوصا قهرمانا و بزرگای ورزش که الگوی اخلاق و مردونگی و انسانیتن.اصلا ورزش به آدم معرفت میده.اینم که بعضی پزشکا ، بعضی جاها ،مثل شراب رو تجویز میکنن از رواضطرارو ناچاریه . راه دیگه ای نیست و اینم قانون اسلامه که هر جا به اضطرار افتادی ،حرام ،حلال میشه . مثلا اگه یه جا از گرسنگی جونت به خطر افتاد میتونی از گوشتای حروم بخوری تا جونت حفظ بشه.فرزاد با سرعت حرف حامد رو قطع کرد و گفت: آهان . همین که آخرش حلال میشه یعنی ضرر نداره. اگه ضرر داشته باشه ،آدم از کلیه درد بمیره بهتره تا بخاطر شراب جون بده!حامد گفت: من در مورد نفع و ضررش اطلاعات زیادی ندارم.

 

اگه واقعا طالبید و حالشو دارید، بریم با پزشک هیئت صحبت کنیم . بهنام با تعجب گفت: نه بابا! مگه هیئت پزشک هم داره؟ من که از اول بحث تا حالا ساکت نشسته بودم به خاطر اینکه حرفی زده باشم ، گفتم: آره . تو همه مسابقات رسمی حضور پزشک ، ضروریه. مخصوصا مسابقات کشوری. خلاصه بعد از کمی گپ و گفت خودمونی رفتیم پیش پزشک هیئت.سن زیادی نداشت. حدودا سی و پنج سال. از ما استقبال خوبی کرد و حسابی ما رو تحویل گرفت. بعد فهمیدیم که خودش هم ورزشکاره. بعد از سلام و احوالپرسی و تعارفات معمولی حامد گفت: ببخشید مزاحمتون شدیم.میخواستیم بدونیم خوردن شراب چه ضرر هایی به جسم میزنه؟ آیا اصلا ضرر داره ؟فرزاد اضافه کرد البته ، نه بخاطر مستی و عربده کشی بلکه به خاطر ورزش و افزایش قدرت بدنی.آقای دکتر لبخندی زد و با تعجب گفت: پهلوون ، اصلا در شأن یه ورزشکار نیست که به این نجاسات فکر بکنه. علاوه بر این ، شراب ، شرابه. فرق نمیکنه به چه نیتی بخوری ! ضرر های خودش رو داره . بعد به صندلیش تکیه داد و اضافه کرد : مشروبات حاوی الکل هستن. الکل با سرعت شگفت انگیزی از طریق بافتهای مخاطی دهان و معده و ریه جذب شده، وارد خون میشه . بعد از ورود الکل به معده ، با توجه به نسبت آب موجود در اون به تمام بافتهای بدن توزیع میشه. اگه زن بار دار، مشروب مصرف کنه ،مقداری از الکل مصرف شده به بدن جنین میرسه و مستقیما روی مغز او اثر میگذاره. چون تأثیر مستقیم الکل روی مغزه.5 تا 10 درصد الکل مصرف شده بدون هیچ گونه تبدیلی بوسیله کلیه ها و ریه ها دفع میشه. اما بقیه در معرض اکسیه شن در کبد قرار گرفته و تبدیل به گازدی اکسید کربن و آب و انرژی میشه. میزان واحد کالری بدست اومده از یک گرم الکل در این عمل به هفت گرم میرسه و باعث بروز بی میلی شدید به غذا شده و در نتیجه شخص دچار کمبود مواد غذایی در بدن میشه.حقیقت اینه که اعتیاد مزمن به الکل ، ضرر های زیادی رو به تمام دستگاههای بدن وارد میکند که خلاصشو عرض میکنم. اول ،بیماریهای عصبی :مصرف الکل ،کار تعدادی از اعصاب رو مختل میکنه که فرد دچار ضعف عضلات ولرزش اندامها و درد در ناحیه دستها و پاها میشه و ممکنه یک عصب رو فلج کنه .یا باعث التهاب عصب بینایی شده وگاهی هم منجر به کوری فرد میشه .همچنین مصرف مشروبات الکلی باعث از بین رفتن سلولهای مغزی و معلولیتهای عضلانی وورم غشای خارجی مغز یا موارد دیگه میشه .دوم،بیماریهای گوارشی : شراب باعث خراش غشای مخاطی دهان و حلق و آسیب رساندن به پرزهای چشایی شده یا التهاب مری و معده یا سرطان مری ومعده روبه دنبال داره .جالبه بدونید که 90% مبتلایان به مری ومعده رو معتادان الکلی تشکیل میدن. 10 تا 15%مبتلایان به زخم معده هم معتادان هستن. از همه تأسف بارتر، الکل باعث تشمع کبد میشه ، که چون کبد مرکز سوخت و ساز و تبادلات غذایی بدن هست ،متأسفانه این بیماری کبدی قابل درمان نیست. تشمع کبد باعث آب آوردن شکم وظهور زگیل در مری و سرطان کبد میشه.در فرانسه سالیانه 221500 نفر و در آلمان 16000 نفر بر اثر تشمع کبد که در نتیجه مصرف مشروبات الکلی جان خودشون رو از دست میدن. سوم ، بیماری های قلبی: الکل ماهیچه های قلب رو ضعیف میکنه . بعضی به خاطر تسکین سوزش قلب شراب میخورن غافل از اینکه نتیجه بر عکسه چون الکل با توجه به کالری های حرارتی اش باعث چاقی شده و چربی خون رو در دراز مدت بالا میبره. هرچند موقتا سوزش قلب رو تسکین میده ولی در واقع باعث تشدید درد قلب خواهد شد. چهارم،نارساییهای خونی: الکل باعث کاهش آهن ، اسید کولیک ،ویتامین ب12و گلبولهای قرمز خون و در نتیجه زرد شدن پوست میشه.پنجم ،فعالیت های جنسی: الکل هر چند میل جنسی رو افزایش میده ، اما باعث کاهش توان انجام فعالیت های جنسی میشه. همچنین نا رساییهایی رو در رفتارهای جنسی زنان بوجود میاره و گاهی هم با دگرگونی هایی که در نطفه بوجود میاره ، باعث تولد کودکان ناقص الخلقه خواهد شد. کسی که در حین انعقاد نطفه مست باشه 35% عوارض الکلیسم ها رو به فرزندش منتقل میکنه. اگه زن و مرد هر دو مست باشند 100% عوارض حاد رو در بچه ظاهر میکنه . یکی از پزشکان آلمان ثابت کرده که تأثیر الکل تا سه نسل بطور حتمی باقی است به شرط اینکه این سه نسل الکلی نباشند. علاوه بر این بیماریها ، الکل ، بیماری های روانی هم به دنبال داره (5). به نظر می رسید حرفهای دکتر تمام شد . چند ثانیه ای همه ساکت بودند فرزاد سکوت را شکست و گفت: خوب ، حلا اگر کسی در مناسبت های مختلف ، خیلی کم مصرف کنه در حدی که نه مست بشه و نه این بیماری ها رو بدنبال داشته باشه ، اون وقت چی؟ دکتر کمی جابجا شد و بعد با سرعت و صدای بلند گفت: البته ، البته ، چطور مشکل نداره؟!پس از مصرف مشروبات الکلی میتو کندر ها ، که مسئول تولید انرژی و فعالیت های ظریف سلولی هستند به مدت 24 ساعت ، قدرت عمل خود رو از دست میدن و در نتیجه مقداری چربی اضافی برای چند روز در داخل سلول های کبد متراکم میشه. و با تکرار این مناسبت ها ، اداره شخص در مصرف بعدی سست و سست تر شده و معمولا هم باعث جنون عقلی میشه.جنون عقلی هم سه قسمت داره : 1. حالتی از عصبانیت و هیجان شدید که در آن فرد مست شروع به خرابکاری در اطراف خودش میکنه و گاهی هم بیهوش میشه. 2. گاهی همراه با جنون و بد بینی است مثل مردی که در شهر حلب ، نیمه شب در حال مستی وارد منزل شده و به توهم اینکه همسرش به او خیانت کرده ، زن و چهار تا فرزندش رو سر می بره.3.حالتی که فرد مست در عا لمی رؤیایی زندگی میکنه که معمولا با بیهوش شدن تمام میشه(6) . دکتر با لبخند جملشو تمام کرد . چند لحظه ای همه ساکت بودند. ظاهرا همه داشتن فکر میکردن که اگه سؤالی مونده بپرسن. به هر حال پس از کمی خوش و بش خودمونی با دکتر خداحافظی کردیم و برگشتیم خوابگاه. وقتی رسیدیم حامد گفت: دین کامل که میگن یعنی این . کلمه کلمه اش حساب و کتاب داره . حکمت داره. هر چی که واجبه حتما مصلحت و نفعی درش هست و هرچی هم که حرامه حتما ضرر داره . فرزاد گفت: اولا که ، همه این دردا و مرضا راه درمون داره ،ارزشش رو داره که نامت به عنوان قهرمان ثبت بشه، بعد هم با چهار تا قرص و شربت و آمپول مشکلت حل میشه. از اینکه بگذریم ، چرا تو همه چیز رو به دین می چسبونی ؟ همه حرفای دکتر علمی و پزشکی بود و ربطی به حلال و حرام دین نداشت! حامد با تعجب به فرزاد نگاه کرد و گفت : از کجا معلوم که همه مرضا قابل درمان باشن ؟ بر فرض هم که ، قابل درمان باشن، این جوری که دکتر میگفت ، دوره درمانشون خیلی طولانیه. از این گذشته ، به عقلت مراجعه کن . ببین می ارزه یه بار قهرمان بشی ، یه عمر دنبال دوا و درمون؟ حامد در حالی که از کیفش یه قرآن جیبی بیرون می آ ورد گفت: فرزاد جان! من که از خودم چیزی به دین نچسبوندم. هر چی گفتم اینجاست. چند لحظه اجازه بدین. چند لحظه ای همه ساکت بودند و حامد قرآنش رو ورق میزد. بعد گفت: آهان ایناهاش. سوره بقره آیه 219.اول این آیه نازل شد که با لحنی منصفانه به مردم گفت:"در شراب و قمار گناه بزرگی است . و منافعی هم دارد ولی ضرر و گناه آنها بیشتر از منفعت آنها است." بعد از این آیه ، آیه 43 سوره نساء نازل شد که فرمود: " در حال مستی به نماز نزدیک نشوید." معمولا مفسرین نوشته اند :چون زمان نماز های یومیه  بهم نزدیک بوده ،این آیه عملا مبارزه با شرابخواری است. آخرین آیه ای هم که بطور قطعی حرمت شراب روبیان کرد آیه 90 سوره مائده است.که می فرماید:" ای اهل ایمان شراب و قمار و بت پرستی و تیر های گرو بندی (رسمی بوده در جاهلیت) همه اینها پلید و از عمل شیطان است از آن دوری کنید تا رستگار شوید."فرزاد پرسید: تو قرآن درباره توبه کردن آیه نیست؟ حامد گفت: ُخب چرا خیلی هم هست. فرزاد گفت: خب. هر وقت قهرمان شدم توبه میکنم . خدا هم که توبه پذیره.این همه آدما گناه های جور وا جور انجام دادن، آخرش هم با یه استغفار قضیه حل شد. حامد با یه حالت دلسوزی گفت:آخه پسر خوب،

 

 

 

تو میدونی تا کی زنده ای ؟اگه فرصت توبه پیدا نکردی اونوقت چی؟آقا فرزاد از همه اینا که بگذریم باید به خدای بزرگ تعبد داشته باشیم. بر فرض که شراب هیچ ضرری هم نداشته باشه ، چون خدا و مولای ما فرموده :حرامه. باید بگی چشم. چطور وقتی یه دکتر میگه باید این آمپول رو بزنی ، بدون هیچ چون و چرایی می گی چشم؟چون میدونی که اون دکتر از تو نسبت به این بیماری هم عالم تر ودانا تره. هم انسان حکیم و فهمیده ایه و هم اینکه خیر تو رو میخواد. خب خیلی واضحه که خداوند از همه عالم تر و دانا تر ه. از همه حکیم تر و نسبت به بنده ها خیر خواهه. حتی از مادر به فرزندش دلسوز تر و خیر خواه تر !پس اگه می فرماد : این خوبه این بد ،هم نفع و ضررش رو خوب میدونه ،هم حتما یه حکمتی داره و حرف بیهوده ای نیست و هم به خیر و صلاح ماست تا از این خور و خواب و شهوت حیوانی نجات پیدا کنیم و به مقام انسانیت برسیم. بهنام که با دقت گوش میداد گفت: البته جناب علامه ، مگه نمی گن اگه برا امام حسین(ع) یه قطره اشک بریزی ،حسابت صافه. ما که ماه محرم خودمونو میکشیم. از سینه زدن و زنجیر زدن گرفته تا زیر علم رفتن ... حامد حرف بهنام رو قطع کرد و گفت: بعله . درسته . ولی اونم شرایط داره امام حسین(ع) هم به خاطر مثل شراب با یزید جنگید . کدوم آدم عاقلی گریه و زاریش رو برا امام حسین (ع) میکنه و سر سفره شراب یزید زانو میزنه؟ تن به این جور حرفا دادن یه جور حمایته از یزید و پشت کردن به امام حسین(ع).صدای مربی توی راه روی خوابگاه که بچه ها رو برا تمرین صدا می کرد ، حرف حامد رو قطع کرد . هرکی آماده پوشیدن لباساش شد .

 

 

 

 


پی نوشت ها :

 

 

  1. توحید صدوق.
  2. بحار الانوار ،ج65،ص 164.ظ
  3. تفسیر نمونه، ج2،ص 75.
  4. تفسیر نمونه،ج2،ص 76.
  5. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن،محمد علی رضایی اصفهانی ،ص339_346.
  6. بهداشت در قرآن ،سید محمد رضا نوری،ص 629.


نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 21 بهمن 1393


داستان‌هایی از بحارالانوار ۱

داستان‌هایی از بحارالانوار ۱

جوانی و پاکدامنی

گروهی از زنان شهر گفتند: همسر عزیز، غلامش را به خود فرا می‌خواند. چون این جریان به گوش همسر عزیز مصر رسید، زنان اشراف را به خانه‌اش دعوت کرده و برای آنان مجلسی آراست.

سپس به هر کدام از آنان، نارنج و چاقویی داد و به آنان گفت که پوست بکنید. آن‌گاه به یوسف که در خانه بود، دستور داد که به مجلس بیاید. زمانی که یوسف وارد شد، زنان به محض دیدن یوسف، دست خود را بریدند. خداوند در قرآن فرموده است: هنگامی که همسر عزیز مصر از فکر آنان با خبر شد، به سراغشان فرستاد و از آنان دعوت کرد. سپس برای آنان، نارنج فراهم ساخت و به دست هر کدام چاقویی داد. در این هنگام به یوسف گفت: وارد مجلس آنان شو. هنگامی که چشمانشان به یوسف افتاد، او را بسیار بزرگ شمردند. زنان در ادامه گفتند: این یک فرشته بزگوار است. همسر عزیز مصر گفت: این همان کسی است که به خاطر عشق و دوستی او، مرا سرزنش می‌کردید. آری، من او را به خویشتن دعوت کردم، ولی او خودداری ورزید. سپس گفت: اگر آن چه دستور می‌دهم، انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد و به یقین، خوار خواهد شد.

پس از آن، همه زنان، یوسف را به خود دعوت کردند و از او کام جویی خواستند. یوسف در آن خانه، از این وضعیت به ستوه آمد و دلتنگ شد و گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوب‌تر است از آن‌چه اینان مرا به سوی آن می‌خوانند. اگر مکر و نیرنگ آنان را از من بازنگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود. پروردگار نیز دعای یوسف را اجابت کرد و کید آنان را از او بگردانید. مراد از کید، حیله زنان است که رغبت یوسف را به آنان برمی‌انگیخت. پس از چندی، همسر عزیز مصر دستور داد که یوسف را زندانی کنند.[۱]


جوان و احسان به پدر

بزنطی می‌گوید: از حضرت رضا(علیه‌السلام) شنیدم که فرمود: مردی از بنی‌اسرائیل یکی از بستگان خود را کشت و جسد او را سر راه وارسته‌ترین اسباط[۲] بنی‌اسرائیل انداخت. سپس به خون‌خواهی او برخاست.

به موسی گفتند: سبط آن فلان، فلانی را کشته است. خبر بده که چه کسی او را کشته است؟ موسی فرمود: گاوی برایم بیاورید تا بگویم. گفتند: ما را مسخره کرده‌ای؟ فرمود: پناه می‌برم به خدا از این که از جاهلان باشم. اگر بنی‌اسرائیل از میان همه گاو‌ها، یک گاو آورده بودند، کافی بود. با این حال، آنان بر خود سخت گرفتند و آن قدر از ویژگی‌های آن گاو پرسیدند که دایره انتخاب آن را بر خود تنگ کردند. خدا نیز بر آنان سخت گرفت. یک بار گفتند: از پروردگارت بخواه تا بگوید آن گاو چگونه گاوی است. حضرت موسی فرمود: خدا می‌فرماید: گاوی باشد که نه کوچک و نه بزرگ، بلکه متوسط. اگر گاوی را آورده بودند، کافی بود، ولی آنان بی‌جهت بر خود تنگ گرفتند. پس خدا نیز بر آنان تنگ گرفت.

یک بار دیگر گفتند: از پروردگارت بپرس رنگ گاو چگونه باشد، با این که از نظر رنگ آزاد بودند. پس خدا دایره را بر آنان تنگ گرفت و فرمود: زرد باشد، آن هم نه هر گاو زردی، بلکه زرد سیر. آن هم نه هر رنگ سیر، بلکه رنگ سیری که ببینده را خوش آید. پس دایره انتخاب گاو بر آنان بسیار تنگ شد. معلوم است که چنین گاوی در میان گاوها کمتر یافت می‌شود، حال آن که اگر از اول، گاوی را به هر رنگ و صورتی آورده بودند، کافی بود.

آنان به این بسنده نکردند و با پرسش بی‌جای دیگری، همان گاو زرد خوش رنگ را نیز محدود کردند و گفتند: از پروردگارت بپرس ویژگی‌های بیشتری از این گاو را بیان کند؛ زیرا امر آن بر ما مشتبه شده است. اگر خدا بخواهد، ما هدایت خواهیم شد. چون بر خویشتن تنگ گرفتند، خدا نیز بر آنان تنگ گرفت و دایره انتخاب گاو زرد رنگ را تنگ‌تر کرد. خداوند فرمود: گاو زرد رنگی که هنوز برای کشت و آب‌کشی رام نشده و رنگش یکدست است و هیچ گونه رنگ دیگری در آن نباشد. گفتند: اکنون حق مطلب را ادا کردی. چون به جست و جوی چنین گاوی برخاستند، تنها یک رأس گاو یافتند. آن گاو از آن جوانی از بنی‌اسرائیل بود و چون از قیمت آن پرسیدند، گفت: باید پوستش را از طلا پر کنید. آنان به ناچار نزد موسی آمدند و جریان را باز گفتند. حضرت موسی دستور داد آن را بخرند. آنان گاو را به همان قیمت خریدند و آوردند. موسی دستور داد آن را ذبح کردند و دم آن را به جسد مرد کشته شده زدند. در این هنگام، مرده زنده شد و گفت: ای فرستاده خدا، مرا پسر عمویم کشته است، نه ان کسانی که به قتل من متهم شده‌اند. چون قاتل را شناختند برخی از یاران موسی به آن حضرت گفتند: این گاو داستانی دارد. موسی پرسید: چه داستانی؟ گفتند: جوانی بود در بنی اسرائیل که به پدر خود بسیار احسان می‌کرد. روزی جنسی را خریده بود. آمد تا از خانه پول ببرد، ولی دید پدرش سر به جامه او نهاده و به خواب رفته است. کلید صندوق پول نیز زیر سر او بود. دلش نیامد که پدر را بیدار کند. به همین دلیل، از خیر آن معامله گذشت. چون پدرش از خواب برخاست، جریان را به پدر باز گفت. پدر او را آفرین گفت و در عوض، گاوی به او بخشید و گفت: این گاو به جای آن سودی باشد که از دست دادی. نتیجه سخت‌گیری بنی‌‌اسرائیل در انتخاب گاو این شد که گاو دارای آن ویژگی‌ها در همین گاو منحصر شود و آن فرزند، سودی فراوان به دست آورد. موسی گفت: ببینید که نتیجه احسان چگونه و تا چه اندازه به نیکوکار می‌رسد.[۳]


 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 20 بهمن 1393


داستان‌هایی از بحارالانوار ۲

داستان‌هایی از بحارالانوار ۲

 

دین حق
فرستادگان قریش به سرکردگی عمرو بن عاص، با هدیه‌هایی بر نجاشی وارد شدند. نجاشی هدیه‌ها را از ایشان پذیرفت. عمرو بن عاص گفت: ای پادشاه، گروهی از ما در دین، با ما مخالفت کردند و به خدایان ما ناسزا گفتند و به سوی شما آمده‌اند.

ایشان را به ما بازگردان. نجاشی به دنبال جعفر بن ابی طالب فرستاد. جعفر آمد. نجاشی گفت: ای جعفر این‌ها چه می‌گویند؟ گفت: ای پادشاه، سخنشان چیست؟ نجاشی گفت: این‌ها می‌خواهند که شما را به آنان بسپارم. جعفر گفت: ای پادشاه! از ایشان بپرس آیا ما برده ایشان هستیم؟ عمرو بن عاص گفت: نه، بلکه آزاد و بزرگوارند. جعفر گفت: از ایشان بپرس آیا از ما طلبی دارند و ما بدهکار آنان هستیم و آمده‌اند تا بدهی خود را بستانند؟ عمرو بن عاص گفت: نه ما از ایشان طلب‌کار نیستیم. جعفر گفت: آیا کسی از آن‌ها را کشته‌ایم که به خون خواهی از آن‌ برخاسته‌اند؟ عمرو بن عاص گفت: نه، جعفر گفت: پس از ما چه می‌خواهید؟ شما، ما را شکنجه و آزار دادید و از این رو، از سرزمین شما خارج شدیم.

عمرو بن عاص گفت: ای پادشاه، آنان با دین ما مخالفت کردند و به خدایان ناسزا گفتند و جوانان ما را منحرف کردند و باعث پراکندگی قوم ما شدند. بنابراین، آنان را به ما بسپارید تا یکپارچگی ما باز گردد. جعفر گفت: بله ای پادشاه! ما با ایشان مخالفت کردیم؛ زیرا خداوند میان ما پیامبری برگزید که به ما فرمود: برای خدا شریکی قرار ندهیم، گوشت حیوان را با چوبه‌های تیر بخت آزمایی قسمت نکنیم. هم چنین ما را به نماز و زکات، سفارش کرد. نجاشی گفت: خداوند، عیسی بن مریم را نیز برای همین دستورها برگزید. سپس نجاشی گفت: ای جعفر! آیا چیزی از آیه‌هایی را که خداوند بر پیامبر شما فرستاده، از حفظ هستی؟‌جعفر گفت: بله. او سوره مریم(علیهاالسلام) را برای نجاشی خواند و هنگامی که به این قسمت از سوره رسید که خطاب به مریم(علیهاالسلام) می‌فرماید: تنه نخل را تکان بده تا از آن برای تو رطب تازه‌ای فرو ریزد. پس از این رطب بخور و از این چشمه بنوش و چشم خود را به عیسی روشن بدار. (سوره مریم، آیات ۲۵ و ۲۶) نجاشی به شدت گریه کرد و گفت: به خدا سوگند که او حق است. عمرو بن عاص گفت: ای پادشاه، این شخص دشمن ماست. پس او را به ما بسپار. نجاشی دستش را بلند کرد و به صورت عمرو بن عاص زد و گفت: ساکت باش به خدا سوگند، اگر او را به بدی یاد کنی، تو را می‌کشم. عمرو بن عاص در حالی که خون از صورتش جاری بود،‌از نزد نجاشی برخاست و به نجاشی گفت: ای پادشاه! اگر آن گونه که شما می‌گویید، حق با او باشد، دیگر با آن‌ها کاری نداریم... .[۲۳]

 

مبلغ جوان و پایان اختلاف اوس و خزرج در یثرب

علی ابن ابراهیم گفت: میان اوس و خزرج سالیان درازی جنگ بود. به گونه‌ای که شب و روز با هم می‌جنگیدند. آخرین جنگ میان‌ آن‌ها جنگ روز بعاث بود که به پیروزی اوس و شکست خزرج انجامید. از این رو، اسعد بن زراره و ذکوان بن عبد قیس که از قبیله خزرج بودند، در عمره رجب برای جمع آوری هم پیمان بر ضد اوس رهسپار مکه شدند. اسعد بن زراره با عتبه بن ربیعه دوست بود. بدین جهت، در مکه نزد او رفت و به او گفت: میان ما و قبیله اوس جنگی رخ داده است. به نزد تو آمده‌ایم تا هم پیمان ما باشید. عتبه به او گفت: سرزمین شما از ما دور است و ما دچار دردسری هستیم که نمی‌توانیم از آن رهایی یابیم و به چیز دیگری مشغول شویم. سعد بن زراره گفت: گرفتاری شما چیست، در حالی که در خانه خود، در امنیت هستید؟ عتبه گفت: مردی از میان ما قیام کرده است و ادعا می‌کند که فرستاده خداست. در حالی که آرامش ما را به هم ریخته، خدایان ما را دشنام داده، جوانان ما را منحرف کرده و موجب پراکندگی قوم شده است. اسعد گفت: او چه کسی است؟ عتبه گفت: پسر عبدالله بن عبدالمطلب که از نظر شرافت، حد وسط واز جهت خانوادگی از ما برتر است. این در حالی بود که قبیله اوس و خزرج پیش از این، از یهودیان بنی نضیر و بنی قریظه و قینقاع شنیده بودند که در این زمان، پیغمبری در مکه، قیام و به مدینه مهاجرت می‌کند. وقتی اسعد این مطلب را از زبان عتبه شنید، گفته یهودیان، به یادش آمد. گفت: آن شخص کجاست؟ عتبه گفت: او در حجر اسماعیل نشسته است و با یارانش از شعب ابی طالب خارج نمی‌شود مگر در ایام حج. مواظب باش سخنی از او نشنوی و با او صحبت نکنی؛ زیرا او جادوگر است و تو را با سخنش جادو می‌کند. آن هنگام، زمان محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب بود. اسعد به عتبه گفت: من چگونه این کار را انجام بدهم، در حالی که آمده‌ام تا اعمال عمره را به جا آوردم و ناچارم که خانه کعبه را طواف کنم. عتبه گفت: در گوش‌هایت پنبه فرو کن. اسعد به مسجد داخل شد و در حالی که در گوش‌هایش پنبه فرو کرده بود، خانه کعبه را طواف کرد. در این هنگام، رسول خدا با گروهی از بنی هاشم در حجر نشسته بودند. اسعد لحظه‌ای به پیامبر نگاه کرد و زود از او گذشت. اسعد در طواف دوم، با خود گفت: نادان‌تر از خودم کسی را نمی‌شناسم. چنین رخدادی در مکه باشد و من از آن آگاه نباشم و به هنگام بازگشت به قوم خودم خبر ندهم. از این رو، پنبه از گوش‌هایش درآورد و به دور انداخت و به پیامبر گفت: صبح شما به خیر. رسول خدا سرش را به سوی او بلند کرد و گفت: خداوند به جای این عبارت، السلام علیکم را به ما داده است که سلام و شادباش اهل بهشت است. اسعد به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) گفت: ای محمد، دین جدید، شما را به چه چیزهایی فرا می‌خواند.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: گواهی به این که خدایی جز الله نیست و همانا من فرستاده خدا هستم. [من] از شما می‌خواهم چیزی را شریک خدای یگانه قرار ندهید؛ به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید؛ زیرا خدا،‌ شما و آن‌ها را روزی می‌دهد. نزدیک کارهای زشت ـ چه آشکار باشد و چه نهان ـ نروید. انسانی را که خداوند محترم شمرده است مگر به حق، به قتل نرسانید. به دارایی یتیم جز برای اصلاح، نزدیک نشوید تا بالغ شود. در پیمانه و وزن، به عدالت رفتار کیند. به درستی که ما کسی را جز به اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کنیم. هنگام سخن، عدالت را رعایت کنید، حتی اگر به زیان نزدیکان شما باشد و به پیمان خدا وفا کنید. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می‌کند، تا متوجه شوید.

هنگامی که اسعد این سخنان را شنید، به پیامبر گفت: شهادت می‌دهم که خدایی و معبودی جز الله نیست و همانا تو فرستاده خداوند یکتا هستی. ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت. من از اهالی یثرب و از قبیله خزرج هستم. میان ما و برادران ما از قبیله اوس، ریسمان‌ها بریده شده است (و اختلاف شدیدی وجود دارد) به خدا سوگند!‌بدین جا نیامدم مگر به این علت که برای قو خود هم پیمان جمع کنم، در حالی که خداوند به ما چیزی بهتر از آن را عطا کرد. امید است که خداوند به وسیله شما دشمنی‌های ما را پایان دهد؛ زیرا عزیز‌تر از شما کسی را نمی‌شناسم. ای رسول خدا! یهود، ما را از پیامبری، ویژگی‌ها و صفات شما و این که به سرزمین ما هجرت می‌کنید، آگاه کرده‌اند. پس حمد خدای را که ما را به سوی شما هدایت کرد. ای پیامبر! مردی از قوم من همراه من است که اگر به دین جدید داخل شود، امیدوارم کار ما سامان گیرد. سپس زکوان نزد رسول خدا آمد. اسعد به او گفت: این شخص رسول خداست. همان رسول خدایی که یهودیان بشارتش را می‌دادند. جلو بیا و اسلام بیاور. پس زکوان اسلام آورد. سپس گفتند: ای رسول خدا، مردی را با ما بفرست



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 20 بهمن 1393


داستان‌هایی از بحارالانوار ۳

داستان‌هایی از بحارالانوار ۳

عذاب انکار کننده ولایت علی بن ابیطالب(علیه‌السلام(
امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: آن کسی از همه بیشتر در قیامت پشیمان است که مال زیادی را با زحمت فراوان و تن در دادن به کارهای خطرناک به دست آورده و آن را در راه خدا و کارهای خیر خرج کرده.

هم چنین جوانی و نیروی بدنی‌اش را در راه پرداختن به عبادت‌ها به کار گرفته ، ولی به ولایت علی بن ابیطالب(علیه‌السلام) و مقام او در اسلام اعتقاد ندارد. این چنین انسان که با آگاهی بر دلایل ولایت علی ابن ابیطالب(علیه‌السلام) از پذیرش آن سرباز می‌زند و بر گمراهی‌اش پافشاری می‌ورزد، در قیامت، صدقه‌هایش به صورت مارهایی او را نیش می‌زنند و نماز و عبادت‌ها به شکل فرشتگان عذاب، او را می‌رانند تا به جهنم وارد می‌کنند. در این هنگام صدا می‌زند: ای وای، آیا من از نمازگزاران نبودم؟ آیا من از زکات دهندگان نبودم؟ آیا من نبودم که از اموال و ناموس مردم چشم‌پوشی داشتم؟ پس چرا به این گرفتاری‌ها دچار شدم؟ به او گفته می‌شود: ای بدبخت، آن عمل‌ها به حال تو سودی نمی‌‌رساند؛ زیرا بزرگ‌ترین واجب، پس از اعتراف به یگانگی خداوند و پیامبری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ضایع کردی. هم‌چنین آن چه درباره شناخت حق علی(علیه‌السلام) بر تو لازم بود، رها کردی و به دشمن خدا و آن چه که او حرام کرده بود اعتقاد پیدا کردی. پس اگر به جای این کارها، همه عمر را به عبادت می‌پرداختی و تمام زمین را از طلا پر می‌کردی و صدقه می‌دادی، این گونه کارها [به حال تو سودی نداشت و] تو را از رحمت خدا دورتر و به خشم خدا نزدیک‌تر می‌کرد.[۳۳]


احتجاج حضرت علی(علیه‌السلام) با ابوعبیده درباره جانشینی پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

ابوعبیده به سوی حضرت علی(علیه‌السلام) رفت و گفت: ای پسر عمو، ما خویشاوندی، علم و یاری تو را انکار نمی‌کنیم. ولی تو کم سن و سال هستی (در آن زمان، علی(علیه‌ السلام) سی و سه سال داشت؛) در حالی که ابوبکر از بزرگان قوم توست و او بهتر می‌تواند مسؤولیت سنگین خلافت را بر عهده بگیرد. او دیگر خلیفه شده است. بنابراین، به این کار تن بده و مخالفت نکن. پس از ابوبکر اگر خداوند عمرت را طولانی کرد، امت خلافت را به تو واگذار می‌کنند. ای علی، فتنه را پیش از فرا رسیدن زمان آن، برپا نکن؛ زیرا تو از آن‌چه در دل‌های عرب و غیر عرب می‌گذرد، آگاهی. امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) فرمود: ای گروه مهاجر و انصار، شما را به خدا، عهد و پیمان پیامبرتان را درباره من فراموش نکنید و زمام‌داری و قدرت را از خانه پیامبر، به خانه‌های خودتان نبرید و اهل پیامبر را از حق و جایگاه خودشان [که خلافت بر ما] قرار گرفته است و پیامبرش [به این کار] داناتر است. شما می‌دانید که ما اهل بیت، از شما به خلافت سزاوارتر هستیم. آیا خواننده کتاب خدا (قرآن ناطق)، فقیه در دین، توانا و آگاه به کار مردم، از میان ما اهل بیت نیست؟ به خدا سوگند، آن‌چه بر شمردم در میان ماست، نه شما. پس از هوی و هوس پیروی نکنید؛ زیرا با اطاعت از آن از حق دورتر می‌شوید.[۳۴]


پیش‌گویی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره ستم زبیر به علی(علیه‌السلام)

ابن مردویه در کتاب فضایل از هشت طریق روایت کرده است: امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به زیر گفت: آیا به یاد داری روزی را که به مدینه می‌رفتی و با من گفت و گو می‌کردی. در این هنگام، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید و تو را در حالی که به من لبخند می‌زدی، دید. ایشان به تو گفت: ای زبیر، آیا علی را دوست داری؟ گفتی: چگونه او را دوست نداشته باشم، در حالی که از نظر خویشاوندی و دوستی [با پیامبر] و ایمان به خدا، کسی هم پایه او نیست. پیامبر فرمود: همانا تو به زودی با او خواهی جنگید، در حالی که نسبت به او ستم‌کار خواهی بود. گفتی: از این حادثه به خدا پناه می‌برم. در روایت‌های زیادی آمده است که علی(علیه‌السلام) به زیبر گفت: پیامبر به تو فرمود: ای زبیر! با او (علی) خواهی جنگید، در حالی که ستم‌کار خواهی بود. زبیر گفت: از این واقعه به خدا پناه می‌برم.

امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) فرمود: از این مسئله بگذریم. تو با من بیعت کردی؛ در حالی که فرمان بردار بودی. سپس آمدی؛ در حالیکه قصد جنگ داشتی. زبیر گفت: به خدا سوگند، با تو نخواهم جنگید. عبدالرحمان ابن ابی لیلی گفت: پسرش، عبدالله (پسر زبیر) با او ملاقات کرد و به او گفت: تو فقط برای ترس با علی(علیه‌السلام) نمی‌جنگی. زبیر گفت: ای پسر، مردم می‌دانند که من شخص ترسویی نیستم، ولی علی(علیه‌السلام) چیزی را که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده بودم، به یادم آورد. از این رو، سوگند خوردم که با او نجنگم، پسرش گفت: فلان غلامت را به عنوان کفاره سوگندت آزاد کن تا بتوانی با او بجنگی.[۳۵]


شجاعت و جسارت جوانی و پیروی فرمان امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام)

از جندب بن زهیر ازدی روایت شده است که گفت: وقتی خوارج از علی(علیه‌السلام) جدا شدند،حضرت علی(علیه‌السلام) به سوی ایشان حرکت کرد و ما نیز همراه او حرکت کردیم تا این که به اردوگاه ایشان رسیدیم. آنان را چنان سرگرم قرائت قرآن دیدیم که گویی از ایشان صدای زنبورهای عسل به گوش می‌رسید. در میان آن‌ها افرادی بودن که با شب کلاه‌های[۳۶] درازی، سرشان را پوشانده بودند و پیشانی‌های پینه بسته داشتند. من با دیدن این صحنه، به شک افتادم و از همراهی با حضرت منصرف شدم. از اسب پایین امدم و نیزه‌ام را در زمین فرو کردم. زره، جوشن و سلاحم را کنار گذاشتم و شروع کردم به نماز خواندن. در حالی که این چنین با خدا راز و نیاز می‌کردم: پروردگارا! اگر رضای تو جنگیدن با این افراد است، پس چیزی را به من نشان بده که با آن، حق را دریابم و اگر خشم تو را به دنبال دارد، پس مرا از آن بازدار. در این هنگام، علی(علیه‌السلام) رسید و از مرکب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پایین آمد و برای نماز خواندن ایستاد. مردی نزد حضرت آمد و گفت: خوارج از رودخانه عبور کردند. سپس مردی دیگر آمد و گفت: از رودخانه عبور کردند و رفتند. امیرالمومنین علی(علیه‌السلام) فرمود: از رودخانه عبور نکردن و عبور هم نمی‌کنند و هر آینه روبه‌روی آب صاف و زلال کشته خواهند شد. خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عهد کرده‌اند که چنین خواهد شد. سپس علی(علیه‌السلام) به من گفت: ای جندب! آیا تپه را می‌بینی؟ گفتم: بله. فرمود: همانا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود که ایشان جلوی آن کشته می‌شوند. سپس فرمود: من پیکی را می‌فرستم، تا این‌که ایشان را به کتاب خدا و سنت رسول خدا(علیه‌السلام) فراخواند، ولی آنان به سویش تیراندازی می‌کنند و او کشته خواهد شد. جندب گفت: به سوی آن‌ها رهسپار شدیم. به ناگاه ایشان را در لشکرگاه خودشان دیدیم که به جایی نرفته‌اند. حضرت علی(علیه‌السلام) با صدای بلند مردم را فراخواند و جمع کرد. سپس به میان آن‌ها آمد و فرمود: چه کسی این کتاب [قرآن] را می‌گیرد و ایشان را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می‌خواند، در حالی که کشته خواهد شد و بهشت پاداش او خواهد بود. به جز یک جوان از قوم بنی عامر بن صعصعه هیچ کس به ندای او پاسخ نداد. هنگامی حضرت



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 20 بهمن 1393


جوان از نگاه امام خمینی رحمه الله

جوان از نگاه امام خمینی رحمه الله

 

جوانی؛ فصلی پر طراوت

رونق عهد شباب است دگر بستان را

می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی

خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

حافظ

جوانی، آغازی پرجوش و خروش در گذر زندگانی است. جوانی، بهاری لبریز از زیبایی، هیجان و نشاط است که پس از نوروز «نوجوانی» فرا می رسد. جوانی، آغاز فراز و نشیب های روحی، جسمی، اجتماعی و فرهنگی است. جوانی، فصلی پر شکوه، با طراوت و همراه با امید، شادمانی و پرسشگری است.

جوانان و دام منافقان

تفسیرهای شیطانی و تحمیل خواسته های خود بر مفاهیم نورانی مانند قرآن و نهج البلاغه، یکی از شیوه های گمراه سازیِ منافقان بوده و هست. بر این اساس حضرت امام خمینی رحمه الله پس از پیروزی انقلاب، به تمامی جوانان هشدار دادند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروه ها که می خواهند به اسم اسلام پایه های آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند، و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط، نمی شود اسلام شناس شد. در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه، برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه های کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند. ای جوانان عزیز! هوشیار باشید [و] با تفکر و تعقل، فعالیت این منافقینِ بلندگوی غرب و منحرفین... را بررسی نمایید».

وظیفه جوانان مسلمان

راهزنی فرهنگی و انحراف فکری انسان ها، جنایتی بزرگ و جبران ناپذیر است. این عمل ناجوانمردانه، با هجوم اندیشه های شوم و هجوم سپاه نامرئی دشمن، به صورت ویروس های فکری و شبهه های ویرانگر عقیدتی پدید می آید؛ شبیخونی که تنها راه رهایی از آن، فراگیری دانش های دینی و قوی ساختن بنیان های اعتقادی است. حضرت امام رحمه الله در این باره فرموده است: «توجه نسل جوان به شناسایی و شناساندن چهره واقعی اسلام، موجب تقدیر است. ما امروز قبل از هر چیز وظیفه داریم تبلیغات اجانب و عمال استعمار را خنثی کنیم. شما نسل جوان موظف هستید غرب زده ها را از خواب بیدار کنید و فجایع حکومت های ضد انسانی آن ها و عمال آن ها را برملا نمایید». ایشان در جای دیگری می فرماید: «در شناسایی اسلام بیشتر جدیت کنید. تعالیم مقدسه قرآن را بیاموزید و به کار بندید. با کمال اخلاص در نشر و تبلیغ و معرفی اسلام به ملل دیگر و پیشبرد آرمان های بزرگ اسلام بکوشید».

جوانان و خطر اندیشه های وارداتی

هدف دشمنان اسلام و استقلال ما آن است که افق نگاه جوانان را به سوی خواسته های شیطانی خویش تنظیم کنند و با عناوین فریبنده، جوانان را منحرف سازند. حضرت امام خمینی رحمه الله با اشاره به این نکته مهم فرموده است: «عوامل و ایادی استعمار که می دانند با آشنایی ملت ها، به خصوص نسل جوان تحصیلکرده به اصول مقدسه اسلامی، سقوط و نابودی استعمارگران وقطع دست آنان از منافع ملت ها و کشورهای استعمار شده قطعی خواهد بود، به کارشکنی پرداخته و می کوشند که با سمپاشی و آلوده ساختن اذهان و افکار جوانان، از جلوه گر شدن چهره تابناک اسلام جلوگیری نمایند و با عناوین فریبنده و مکتب های رنگارنگ، جوانان ما را منحرف سازند».

جوانان؛ نقطه امید

جوانان متعهد و دین باور ایران اسلامی، نقشی اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ استقلال و آزادی ملت رشید ایران داشته، در صحنه های مختلف از کیان اسلام و انقلاب دفاع و پاسداری کرده اند. بر همین اساس، امام خمینی رحمه الله جوانان را نقطه امید و پاسدار مکتب معرفی کرده، چنین فرموده است: «این جانب در این نفس های آخر عمرم، امیدم به طبقه جوان، عموما دانشجویان خارج و داخل، اعم از روحانی و غیره می باشد. امید است دانشمندان و متفکران روشن ضمیر، مزایای مکتب نجات بخش اسلام که کفیل سعادت همه جانبه بشر و هادی سُبُل خیر در دنیا و آخرت، و حافظ استقلال و آزادی ملت ها، و مربی نفوس و مکمل نقیصه های نفسانی و روحانی و راهنمای زندگی انسانی است، برای عموم بیان کنند».

امام خمینی رحمه الله و چشم امید به جوانان

امام خمینی رحمه الله حکیمی ژرف اندیش بود که از آغاز نهضت اسلامی، با نگاه اندیشمندانه خود، موجب بیداری دینیِ قشر عظیم جوانان این مرز و بوم شد. ایشان در آغاز حرکت الهی خود در نجف اشرف، تمامی جوانان روحانی و دانشجو را با نگاهی نو، همه سویه، ژرف و جامع به دین فراخوانْد و فرمود: «حس مسئولیت نسل جوان و کوشش های بی شائبه آنان در راه دفاع از اسلام و نوامیس قرآن مجید، در خور تقدیر و امیدواری است. این جانب در این تبعیدگاه ثانوی، چشم امیدم به جوانان روحانی و دانشگاهی مسلمان بوده و انتظار دارم که با تهذیب نفس و اخلاص، مطالعات و تحقیقات وسیع و دامنه داری را در زمینه شناخت احکام اسلامی و مبانی نورانی قرآن آغاز نمایند؛ اسلام واقعی را بشناسید و بشناسانید».

جوانان و مقوله آزادی

در نگاه اسلام، آزادی، مایه کمال و رشد جامعه است. البته اسلام، استفاده های خیانت آلود از واژه آزادی را مجاز نمی داند؛ زیرا در این صورت، جامعه دچار انحطاط و انحراف شده، به سقوط کشیده می شود. بر همین اساس است که امام راحل رحمه الله با هوشیاری، جوانان را از آزادی غربی که به بی بند و باری و لجام گسیختگی می انجامد، منع فرموده است: «این ها که آزادی می خواهند، این ها که می خواهند جوان های ما آزادباشند، قلم فرسایی می کنند برای آزادی جوان های ما، چه نحو آزادی را می خواهند؟ می خواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمارخانه ها باز باشد، به طور آزاد مشروب خانه ها باز باشد، به طور آزاد عشرت خانه ها باز باشد. این چیزی است که از غرب دیکته شده است.... باید همه بدانیم آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی ها و کتب و مجلاتِ بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور، حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آن ها واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود».

جوانان و اصلاح نفس

تربیت و تهذیب جوانان، یکی از موضوعات کلیدی در بهبود جامعه اسلامی است. توجه به اصلاح نفس جوانان، برگرفته از معارف وحیانی و آموزه های عقلانی است که همواره در آسمان ذهن پیشوایان دینی ما می درخشد؛ از جمله امام صادق علیه السلام فرموده است: «جوانان را دریابید؛ زیرا آنان سریع تر از دیگران به کارهای خیر روی می آورند». حضرت امام خمینی رحمه الله هم باتوجه به این ویژگی جوانان چنین فرمود: «شما جوان ها بهتر می توانید تحصیل نفس کنید، شما به ملکوت نزدیک تر هستید از پیرمردها، در شما آن ریشه های فساد کمتر است.... یک پیر بخواهد اصلاح بشود، بسیار مشکل است؛ جوان زودتر اصلاح می شود.... نگذارید برای ایام پیری، حالا که جوان هستید سیر خودتان را بکنید، شروع کنید الان».

تهذیب نفس جوانان در نگاه امام رحمه الله

امام راحل و روشن اندیش که خود پیروز میدان مبارزه با هوای نفس بود، به خوبی از آموزه های آسمانی مکتب اسلام در مورد تهذیب نفس آگاهی داشت و بهترین دوره چنین مبارزه پی گیری را «ایام جوانی» می دانست و می فرمود: «اسلام آن قدر که به تهذیب این بچه های ما و جوان های ما کوشش دارد، به هیچ چیز کوشش ندارد. اسلام اصلاً برای آدم ساختن آمده است و این مکتب های انحرافی، آدم را از آدمیتش بیرون می کند.... مهم تر چیزی که برای کشور ما لازم است، تعهد اسلامی و تهذیب اسلامی است».

جوانان و شناخت حقیقت قرآن

قرآن، عهدنامه الهی برخلق خداست. شناخت، معرفت و عشق به این صحیفه همیشه سبز و سترگ الهی، روشنی اندیشه و نورانیت دل و دیده به آدمی می بخشد و او را به اوج دانایی و بینایی دیده ها ونادیده ها پرواز می دهد، به گونه ای که همچون روح خدا حضرت امام خمینی رحمه الله ، قرآن را آنگونه که بایسته و شایسته است می شناسد و همگان، به ویژه جوانان آرمان گرا، حقیقت طلب، پُر احساس و عدالت خواه را به شناخت، بینش، انس و هوشیاری در این عرصه دعوت می کند. رهبر فقید انقلاب در این باره چنین فرموده است: «مجاهدات و کوشش های خستگی ناپذیر شما جوانان روشن ضمیرِ مسلمان در راه درک صحیح اسلام و شناسایی حقیقت قرآن کریم، موجب امیدواری وخرسندی مسلمانان بیدار است. بر شما جوانان مسلمان لازم است که... اصالت های اسلامی را در نظر گرفته، مبادا قرآن مقدس و آیین نجات بخش اسلام را با مکتب های غلط و منحرف کننده ای که از فکر بشر تراوش کرده است خلط نمایید».

جوانان و رابطه با روحانیان متعهد

امروزه یکی از توطئه های استکبار جهانی، ایجاد فاصله و شکاف میان جوانان و روحانیان است که می طلبدجوانان تیزهوش ما در اثر هوشیاری فرهنگی ـ سیاسی، این توطئه را خنثی ساخته و ارتباط خویش را با روحانیان متعهد بیش از پیش مستحکم سازند؛ چنان که حضرت امام خمینی رحمه الله نیز جوانان را به این مهم توصیه فرموده است: «من در این جا به جوانان عزیز کشورمان... سفارش می کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ، تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید... و نکته دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض می کنم، این است که در مسیر ارزش ها و معنویات، از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید».

وظیفه مسئولان در مورد جوانان حزب اللهی

بدون تردید پیروزی انقلاب اسلامی و پاسداری ازنظام و دستاوردهای انقلاب، مرهون تلاش خستگی ناپذیر جوانان حزب اللهی بوده و خواهد بود. جوانان حزب اللهی همواره حافظ ارزش ها و مقدسات بوده و با تمام توان خویش از کیان انقلاب دفاع کرده اند. از این رو اینان همواره سزاوار تکریم و احترام اند؛ چنان که حضرت امام خمینی رحمه الله نیز وظیفه مسئولان نظام را درمورد جوانان حزب اللهی به خوبی تبیین فرموده است: «دفاع از اسلام و حزب اللّه ، اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است». ایشان در جای دیگری راجع به این گروه مخلص می فرماید: «اینک به تمام متصدیان امور و دست اندرکاران کشور هشدار می دهم که قدر این جوانان حزب اللهی را بدانید و از آنان قدردانی کنید و آنان را تشویق نمایید و در آغوش محبت خود حفظ کنید. اینان بودند که ایران را نجات دادند و از این پس همین ها هستند که انقلاب را پاسداری می کنند و همین ها هستند که با صرف هزینه های کم، در ظرف مدت کوتاهی با روشن بینی خاص خویش، کارهای تعجب آوری نمودند که گمان نمی شد در ایران بتوان انجام داد. این مغزهای متعهد باید تشویق شوند تا شکوفا گردند».

جوانان و توجه به ورزش

در پرتو سالم سازی جسم، شکوفایی جان به دست می آید و به برکت ورزش، بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی، روانی و حتی اقتصادی برطرف می گردد. ورزش در برخوردهای نظامی و دفاع از مرز و بوم و نبرد قهرمانانه با دشمنان متجاوز نیز اهمیت بسیاری دارد. نکته مهم دیگر آن که ورزشکاران ایرانی، در واقع سفیران انقلاب به شمار می آیند. بر همین اساس است که امام خمینی رحمه الله فرموده است: «من وقتی که شما جوان ها را می بینم، ما شاءاللّه جوان های برومند و پهلوان، خیلی خوشم می آید و افتخار می کنم.... شما نمونه باشید در کشورهای دیگر که شماها از جمهوری اسلامی هستید.... کردارتان طوری باشد که نمونه باشید برای جمهوری اسلامی و جمهوری اسلامی با شما به جاهای دیگر هم ان شاءاللّه برود».

 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در یک شنبه 20 بهمن 1393


داستان شاطر دانشجو

شاطر دانشجو

در نخستین زنگ آغازین روز دانشگاه، اولین استاد، از همه چهل و پنج نفر دانشجویان کلاسمان خواست،تا خود را به دیگران معرفی کنند.چندمین نفر،پسری بود روستایی با قدی حدود ۱۵۰ سانتیمتر، با چشمانی تا به تا، پائی لنگ، کفش های چند بار تعمیر شده و چند شماره بزرگتر از پایش، لباس هایی مندرس و چشمانی خسته از کم خوابی، اما سرشار از نشاط و پیشرفت.
از جا برخاست و خود را چنین معرفی کرد: «من رضا قلی… اهل روستای دور افتاده… در آذربایجان شرقی، نهمین فرزند خانواده
۱۲
نفری به سرپرستی پدری کارگر، ساده و فقیر؛ شاطر نانوایی بربری در خیابان… در تهران هستم.از اینجا دانشجویان به گمان اینکه او شوخی می‌کند،به شدت خندیدند!
من،با اولین بار شرکت در کنکور سراسری امسال قبول شده ام!!! تحصیلات ابتدایی ام را پنهان از چشم پدر عزیزم،در زادگاه خودم گذراندم؛زیرا او به علت فقر و تعدد فرزندان،توانایی پرداخت مخارج ما را نداشت و با تنبیه،ما را از تحصیل باز می‌داشت و به کار کردن تشویق می کرد. نوجوان بودم که مرا به تهران فرستاد،تا با کارکردن در نانوایی،کمک خرج خانواده شوم.من هم،به لطف خدا،در یک نانوایی، کاری ساده پیدا کردم و با سه، چهار ساعت خواب شبانه،به سختی،کار و درس را با هم تنظیم می‌نمودم. از کوچکترین فرصتی برای مرور درس‌هایم بهره می‌رفتم!به این ترتیب،با جلب رضایت خداوند برای پدر و مادر عزیزم که با فقر دست و پنجه نرم می‌کردند،پول می‌فرستادم و از خوشحالی آنها احساس خشنودی می‌کردم و از آن سو هم،از درس خواندن لذت فراوانی می‌بردم.البته،متأسفانه هنوز پدرم از موفقیت‌های من بی خبر است و گمان دارد که من،تنها یک شاگرد بی‌سواد نانوایی هستم که حاصل زحماتم را برای او می فرستم. شاید هم،اگر بداند،بنابر تهدیدهای قبلی اش مرا سخت تنبیه کند! (این کلاس از گریه منفجر شد…)؛گریه برای فقر و زندگی سخت رضا قلی…؛گریه شوق برای موفقیتش،آن هم با چنان شرایطی! حالا خیلی از بچه‌های کلاس از خود خجالت کشیدند، برای اینکه از آن همه امکانات شهری و رفاه خانوادگی چقدر در عقب قافله هستند!
استاد،با تحسین رضا قلی از دانشجویان خواست تا تشویقش کنند.او در تمام دوره چهار ساله دانشگاه،گل سرسبد موفقیت و اخلاق و ایمان در کلاس و نیز شاطری موفق در نانوایی بربری بود…! او هرگز اعتماد به نفس خود را از دست نمی‌داد، خود را دست کم نمی‌گرفت، قدر یکایک نعمت‌های ریز و درشت خداوند مهربان را می دانست و معتقد بود که: «ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست».
گاهی پسران کلاس به شوخی به او می گفتند:«شاطر دو تا نون بده!» و او،تنها با مهربانی می‌خندید.
بعدها شنیدم که او با پشتکاری شگفت،موفق به دریافت مدرک دکتری نیز شد و…
البته در طی سالها، افراد گوناگونی را با شرایط سخت و حتی بسیار سخت دیدم که با توکل به خدا و تلاش پی گیر،بدون تکیه به دیگران حتی پدر و مادر و تنها با توکل بر خدا خود را از صفر و زیرش به زبرش رساندند.
آنها حتی به یاوری و دستگیری پدر و مادر خود و نیازمندان جامعه نیز همت گماشتند.
پس از گذشت چهار سال،سرانجام روز چشن فارغ التحصیل فرا رسید و شور و هیجان دانشجویان اوج گرفت. تقریبا نود در صد صندلی‌های سالن «آمفی تئاتر» دانشگاه… پر شد. مجری روی صحنه رفت تا برنامه چشن را شروع کند. همه به احترام او سکوت کردند،ناگهان یکی از درهای سالن که نزدیک صحنه بود، باز شد و پیر مردی روستایی با لباس‌های مندرس، قدی خمیده و عصایی در دست در حالی که به زحمت راه می رفت،وارد شد، ناشناس و غریب و شاید عجیب می نمود، بلا فاصله قلی وارد شد و او را در اولین صندلی خالی جای داد،سپس،روی صحنه رفت،آهسته به مجری چیزی گفت و پایین آمد و در کنار پیرمرد نشست. مجری،پس از آغاز و اجرای مقدمات لازم، بدون پیش بینی قبلی در برنامه،با شناخت قبلی از رضا قلی،به بیان چگونگی ادامه تحصیل و موفقیتش در دانشگاه و معرفی او به حاضران پرداخت و به پیرمرد که پدرش بود،تبریک گفت و از آن دو خواست تا روی صحنه بیایند.از حاضران هم خواست،تا رضا قلی و پدرش را مورد احترام و تشویق قرار دهند.
پیرمرد که تازه متوجه موفقیت های پنهانی پسرش شده بود،روی صحنه او را در آغوش پر مهرش کشید و آنقدر بوسید و گریه کرد که همه حاضران نیز تحت تأثیر قرار گرفتند. پدر از پسرش تشکر کرد و گفت:«پسرم،من خیلی شرمنده‌ام که به خاطر نداری،همیشه با درس خواندن تو و خواهرها و برادرهایت مخالف بودم،ولی خدا می‌داند که از ته دل نبود،منهم مثل همه پدرها دوست داشتم،تو به جایی برسی،اما… پسرم،مرا ببخش!سالهای سختی بر تو گذشته،درس خواندن در کنار شاطری، کار هر کسی نیست و من چه بی خبر بودم!!»
همه حاظران،هیجان زده از شنیدن اقدام شگفت آور رضا قلی در مورد پیشرفت تحصیلی،… مبارزه سراپا جوانمردانه اش با فقر و جهل و… گریه می‌کردند.
عجب صحنه‌های با شکوهی بود!هیچ نمایش از پیش نوشته و چندین بار تمرین کرده ای، نمی‌توانست به اندازه این صحنه‌های «فی البداهه» و واقعی تأثیر گذار باشد.همه به احترام این پدر و پسر از جا برخاستند و با شور و هیجانی بی نظیر،آنها را تشویق می کردند.پدر،همچنان پسر زحمتکش و دانش پژوهش را در آغوش گرفته بود و بلند بلند گریه می‌کرد،از او عذرخواهی می نمود که از پیشرفتش جلوگیری کرده،و تشکر می کرد که تا این اندازه سرافرازش نموده بود،رضا قلی هم،دست‌های زبر و پینه بسته و ترک خورده پدر را می‌بوسید و از او تشکر می‌کرد و می‌گفت:«پدر جان،همه این موفقیت‌ها را از لطف خدا،نان حلال شما، شیر پاک مادرم و دعاهای هر دوی شما وتوکل بسیار فراوان به خداوند دارم،امروز،بسیار بسیار، خوشحالم که خدا،شما،مادر و تمام خانواده و استادهایم خشنودید و خودم هم…».
دوباره بغض شادی‌اش ترکید و در مقابل پدر زانو زد…
این لحظه‌های سرشار از زیبایی و عظمت،هرگز از ذهن من و حاضران فراموش نخواهد شد.
دیری نگذشت که مجری از رضا قلی پرسید که رمز موفقیتش چیست؟ و او در جواب گفت:«من در آغاز همه کارهایم،همیشه ذکر شریف «بسم الله الرحمن الرحیم» را می گفتم و دائما با قرائت سوره مبارکه توحید و ایه الکرسی و بهره‌گیری از آموزه‌های ایات قرآن کریم، ذهن و روانم را به لطف خداوند، پاک و راهبری می کردم…………………».
چندی پیش،به گونه ای آگاهی یافتم که رضا قلی… شاطر پیشین و استاد دانشگاه امروز، در رشته… موفق به دریافت درجه دکتری نیز شده، او سالها در سنگر معلمی بسیار دلسوز و با تجربه به تدریس سرگرم بوده و در طی این سال‌ها همچنان از پدر،مادر،خانواده‌اش و نیز نیازمندانی از جامعه حمایت می‌کرده،اما خود همیشه ساده،زندگی می‌کرده و با بخشش راهنمایی‌ها و تجربیاتش به شاگردان، تعداد بسیاری دانشجو را،به بهترین شکل تربیت نموده است.شخصیت و ایمان و علم او،همواره،زبانزد همکلاسی‌ها اساتید و بعدها،شاگردان و آشنایان او بوده است و می‌باشد و به راستی،او الگوی بسیار خوبی برای سایرین به نظر می رسد.
شاید امروز بسیاری از آن همکلاسی هایمان، شاگردان رضا قلی،و نیز خود خانواده و بستگانش از خوانندگان این نگاشته باشند.

برگرفته از اطلاع رسانی موسسه جهانی سبطین (ع)

 



نوشته شده توسط خادم المهدی (عج) در جمعه 19 بهمن 1393


:: خطبه ی بدون نقطه حضرت علی ابن ابیطالب (ع)
:: سخنان پیامبر درباره ماه مبارك رمضان
:: فضيلت ماه مبارك رمضان
:: ماه رمضان
:: روزه قلب
:: درهای رحمت الهی
:: کلیپ نیمه شعبان ۱۴۳۵-علی فانی
:: فضیلت واعمال ماه شعبان
:: اعیاد شعبانیه مبارک باد
:: ولادت امام علی(ع) مبارک باد
:: مدح بسیار زیبای امام علی (ع)
:: عناوین مقالات درس بررسی موارد خاص
:: اعمال ماه رجب المرجب
:: آسان گیری در ازدواج وزندگی
:: جوانان در کلام رهبر
:: حجاب در نظر حضرت زهرا (سلام الله علیها)
:: مقدمه
:: نگاه اسلام به آشنايي بين دختر و پسر پيش از ازدواج
:: کي مي توان ازدواج كرد؟
:: درس هايي از ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علي (ع) براي خانواده‌ها
:: چند سوال مهم براي جلسات خواستگاري
:: ازدواج عاملي براي دستيابي به روزي
:: ازدواج از ديدگاه سه دين بزرگ الهي
:: نیازهای جوانان و نوجوانان
:: آموزش مهارت های زندگی ( ویژه جوانان و نوجوانان)
:: مشکلات نوجوانی و راهکارهای عملی والدین
:: مطالعه انحرافات و كجروي هاي اجتماعي
:: آیا استقلال دادن به نوجوان كار درستی است
:: مقدمه‌ای بر رفتارشناسی نوجوان
:: نقش خانواده در پیشگیری از انحرافات اجتماعی فرزندان
:: کنترل رفتارهاي ناهنجار در نوجوانان
:: جوان وجواني5
:: جوان وجواني4
:: جوان وجواني3
:: جوان وجواني2
:: جوان از نگاه امام خمینی رحمه الله
:: جوان وجواني1
:: جوان و دوستي با خدا
:: اهمیت دوران جوانی
:: جوان و آسيب هاي اجتماعي
:: جوان و آموزه‏هاى تعالى‏بخش
:: جوان و زمینه‌های انحطاط
:: جوانی دوره ای سرشار از انرژی
:: چگونه می توان میان جوان و نماز پیوند آفرید؟
:: ویژگی های جوانی و شیوه های صحیح بهره مندی از آن (2)





تقدیم به همه مهدی باوران و مهدی یاوران




:: مهر 1394;
:: تير 1394;
:: خرداد 1394;
:: ارديبهشت 1394;
:: مهر 1393;
:: شهريور 1393;
:: اسفند 1391;
:: بهمن 1391;
:: آبان 1391;
:: اسفند 1390;
:: بهمن 1390;
:: دی 1390;

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by javanenab